-
-
ghaazaall به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با
Like واکنش نشان داد.
- باشه بیا تا بریم فعلاً. حسام: - تک خوری عمو علی؟ - اگر می‌خوای بیا بریم؛ اما مگه تو مسابقه نداری الان؟ یه ذره پته‌‌پته کرد و گفت... -
ghaazaall به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
اومدم بگم باشه که یهو نگاهم افتاد توی چشم‌هاش، رنگ خیلی خاصی داشت؛ سبزی که واقعاً به دل می‌نشست. صورتش یه حالتی داشت؛ انگار خیلی معصوم...
-
ghaazaall به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
- تیپش؟ مگه حالا چه چیز خاصی هست؟ نگاهم کرد، چشم‌هاش خیس بود. - نه ولی خب خسته شدم از دستش. حقیقاً همین‌که از شما شکست خورد من خوشحال...
-
ghaazaall به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
یه لحظه دیدم سالن از جاش کنده شد و شروع کردن به تشویق؛ محمد داد می‌زد و می‌گفت: - حاج علی بکش... نابودش کن! آیا من می‌رفتم به قتلگاه؟...
-
ghaazaall به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
یه نگاه بی‌احساسی بهم کرد. - احیاناً دکتر نگفت هویجش رو داییت باید بخره... اونم اون دایی کوچیکت؟ - دایی تو از کجا می‌دونی؟ آره همین رو...
-
ghaazaall به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
عرفان زد زیر خنده و گفت: - حتماً باید این رو بکشیدش؟ بابا فعلاً که زندست! رضا: - اقای سام خوش باشی. من دیگه برم. عرفان و امین: -...
-
ghaazaall به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
نفسش رو فوت کرد بیرون و گفت: - هوف، امان از دست تو. - جان من دایی! - باشه بابا، چرا قسم میدی؟ اه... بذار زنگ بزنم یه نفر بلند بشه...
-
ghaazaall به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
*** «محمد» صندلی لق می‌زد، فن سقف ناله می‌کرد. توی دفتر حراست نشسته بودم، کف دست‌هام خیس بود. بابای علی و بابام اومدن. سلام کردم، سرم...
-
ghaazaall به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با
Haha واکنش نشان داد.
- امشب به نظرت کدوم بخش رو نابود کنیم؟ - دست بردار علی توروخدا، عمل کردی بی‌عقل! - نه محمد، جان من یه نقشه توپ کشیدم. بریم داغون... -
ghaazaall به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
*** نور سفیدِ سقف توی چشمم می‌زد. صدای محمد از دور شنیده می‌شد، انگار از ته یه تونل بود. چشمامو باز کردم، همه بالای سرم بودن. یه سلام...
-
ghaazaall به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
*** چشم‌هام رو باز کردم دیدم روی در نوشته آزمایشگاه، دکتر اومد تو و گفت: - چطوری خان؟ خوبی؟ - دکتر واقعاً من چم شده ؟ آپاندیسم که...
-
ghaazaall به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
- صاف باید به عشق من فحش بدی دیوونه، شوخی کردم پول خودم بود، الان لوازم تحریری‌ها می‌بندن. دستم رو گرفت و همراه خودش کشید، هر چی من حرف...
-
ghaazaall به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
*** صبح ساعت ۱۰ با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم. توی آینه نگاهی به خودم کردم و دستی توی موهام کشیدم. رفتم داخل دست‌شویی و صورتم رو...
-
ghaazaall به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
"جلد اول" {ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ} {نون سوگند به قلم و آنچه می‌نویسند} «درسا» صدای کولر از خونه‌های اطراف می‌اومد، مثل...
-
ghaazaall به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
مقدمه: خیانت، فقط شکستن اعتماد نیست؛ شکستن تصویریه که آدم از عشق ساخته بود. یه لحظه‌ست؛ ولی اثرش تا سال‌ها می‌مونه. مثل ترک کوچیکی روی...
-
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
