به نام خداوند مهربان
من چیز زیادی در مورد نقد کردن نمیدونم یعنی اصلا تا حالا رمانی رو نقد نکردم که بخوام بگم خیلی بلدم.
من با حرفای دوستان خیلی موافقم چون احساس میکنم رمان شما خیلی با رمان های دیگه متفاوته، البته بایدم باشه چون بالاخره هر نویسنده ی ایده ی خاص و مورد نظر خودش رو داره و به همون...
دقیقا منم با این حرف کاملا موافقم!
ما نمیتونیم تو این دنیا برای کسی تصمیمی بگیریم و یا زوری ازشون بخوایم که ببخشن و یا هر چیز دیگه
ولی اگر ببخشن ممکنه که داستان عوض بشه و اگرم نبخشن داستان جور دیگه ای پیش بره
من نظر اکثر کاربرارو خوندم و چیزی که برای من خیلی جالب بود این بود که همه بیشتر روی شخصیت ماهگل تمرکز کردن. ماهگل شخصیتی هستش که مسلما ما قراره خیلی باهاش سر و کار داشته باشیم اما چیزی که بیشتر برام جذابیت داره اینه که آیرال داره سعی میکنه خودشو از این باتلاقی که توش گیر کرده نجات بده... منظورم...
شما این جوری فکر میکنی اما بقیه ی مردم روی زمین این جوری فکر میکنن!
شاید خیلی کم باشن کسایی که مثل شما همچین طرز تفکری دارن.
تازه این اصلا از عقل به دور نیس و کاملا درسته
این که ما به زبون بگیم که باشه میبخشیم خیلی راحته
اما در عمل خیلی سخت تر از اون چیزی که به ذهنت میرسه
ببین اینجا بحث فدا شدن یا فدا کردن نیست. چون این دوتا برای خودشون یه سرس مقاله ی جداگونه دارن و به گونه های دیگه ای تحریف میشن و من نمیخوام زیاد وارد این بحث بشم اما بحث اصلی در مورد هستش که آدما بعضی مواقع تصمیماتی میگیرن که خیلیا باهاش مخالفن و همین باعث میشه که روابطشون خدشه دار بشه و یا به...
آخه چرا پیگیری کنه بدبخت! وقتی میدونه همین جوری داره زخمش باز میشه برای چی پیگیری کنه.
ولی این خیلی بده وقتی این همه زحمت بکشی ، سختی بکشی و وقتتو برای تامین و مراقبت از کسی بزاری که خیلی دوسش داری اما این جوری باهات بازی کنه
این خیلی زجر آوره! من نمیدونم قراره چی بشه
اما خیلی دوس دارم بدونم...