نویسندهها مثل یه توریست میمونن!
توریستی که تو تنهایی خودش، به بهترین جاها سفر میکنه!
شیکترین خیابونها رو برای قدم زدن انتخاب میکنه.
توی بهترین کافهها، روزنامه میخونه و کنارِ حوضِ زیباترین پارک شهر چُرت میزنه...!
جیبش که خالی شد، سر از مسافرخونههای پایین شهر در میاره...
بعضی وقتام کنار دستفروش محل، یه جا برای نشستن پیدا میکنه و ساعتها به پنجرهی اتاقی خیره میشه که مدتها پیش با یک نگاه، به اولین توریست شهر تبدیل شده...
آخر سر هم چشاش رو باز میکنه و متوجه میشه تک و تنها توی اتاق، روی میز و کنار کاغذاش خوابش برده.