آخرین محتوا توسط Mr.Rad

  1. M

    اطلاعیه انتقال و بازگردانی آثار ادبی | تالار ادبیات

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/dlnvshth-mhyas-nvysndh-kvhyar-rad.37570/ https://forum.cafewriters.xyz/posts/266207/ https://forum.cafewriters.xyz/posts/35613/ درود درخواست حذف کامل این ۳ اثر رو دارم که در جستجوی وب بالا نیان سپاسگزارم
  2. M

    دلنوشته ذهن مریض | نویسنده کوهیار راد

    توبه کردم قلم به دست نگیرم؛ اما دلم دردودل با یلدایم را می‌خواست. قلم به دست گرفتم و برای همسرم نامه نوشتم: «سلام یلدا! هم سلولی‌ام سهراب، امروز افتاد مُرد، روحش طعم آزادی را چشید؛ ولی جسمش را غذای گرگ‌ها و شغال‌های پشت حصار کردند. بهادر از صبح برایش رخت عزا پوشیده است و های‌های گریه می‌کند؛...
  3. M

    دلنوشته مرغزن | نویسنده کوهیار راد

    پدر گندم‌ها را آسیاب می‌کند. مادر به مخروبه‌های مزرعه چشم دوخته است. خواهر به آخُل چهارقدش را آویخته است. باد آرام می‌وزند و آفتاب رخت عزا بر تن پوشیده است. ناگهان سایه مرا گرفت! چوپان فریاد می‌زند؛ سگِ به گله یورش برده است.
  4. M

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ]

    درخواست جلد برای دو اثر دلنوشته مهیاس و مرغزن به قلم: کوهیار راد...
  5. M

    دلنوشته مهیاس | نویسنده کوهیار راد

    گفتم دوستت دارم و تو گفتی کافی نیست... . قصه همین بود. نه من اصرار کردم و نه دیگر تو انکار! انگاری چیزی درون ما شکست؛ شاید اعتماد به آینده بود، من برای نگه داشتن تو و تو برای دوست داشتن من... .
  6. M

    دلنوشته مهیاس | نویسنده کوهیار راد

    شب سیاه چادری بود که روزهایم را به اسارت گرفته بود. از درزهای خاطرات، نگاهت خفگی را به چشم‌هایم، هدیه می‌داد!... .
  7. M

    دلنوشته مهیاس | نویسنده کوهیار راد

    رفتی و رفتن تو نماز آیات خواندن دارد. نبودنت آفتاب زندگی را از بوم خانه دزدیده است. بودنت تمام شد؛ اما انگار کسوف امسال تمام نشدنیست... .
  8. M

    دلنوشته مهیاس | نویسنده کوهیار راد

    قصه‌های عاشقانه را بیخیال! رفتن تو برای خودش یک شاهنامه شده است. هر شب رستمت به جنگ با هفت خوان خیالی می‌رود! با خاطرات جنگیدن، در مرام فردوسی نبود... .
  9. M

    دلنوشته مهیاس | نویسنده کوهیار راد

    بشنو و باور نکن که بعد از تو حالم خوبِ خوب است. آینه راست می‌گفت! موهای سفیدم خیلی وقت است، رسوایم کرده... .
  10. M

    دلنوشته مهیاس | نویسنده کوهیار راد

    گرامافون سکوت کرده است؛ انگار سمفونی دوست داشنت هنوز هم با باران پخش می‌شود. هوا ابریست؛ ولی بگذار هرچقدر می‌خواهد، باران ببارد! خیلی وقت‌ است، نه گوش‌هایم تو را می‌شنود و نه چشم‌هام به پیاده روی خیس دوخته شده است بعد رفتنت... .
  11. M

    دلنوشته مهیاس | نویسنده کوهیار راد

    به دستانت دل را سپرده بودم. چندوقتی بعد دلم را صفحات ر‌مان‌هایت بلعیدند و سرم را لشکر کینه‌های ماهرانه‌یِ نوشته‌هایِ دستانت برد! قرارمان در حرم عشق، دلسپردن بود نه سر سپردن... .
  12. M

    دلنوشته مهیاس | نویسنده کوهیار راد

    لَب‌هایش همیشه بوی عصر جمعه میداد، انگار تمام خستگی از زندگی را با بو‌سه‌هایش بر پیشانی بخت‌مان می‌چسباند که لبخندش پاییز زرد شنبه را به انتظار می‌نشست!...
  13. M

    دلنوشته مرغزن | نویسنده کوهیار راد

    هوا بارانی‌ست و برادر به باغ رفته است. مادر در ایوان با چتر ایستاده است. پدر در حیات زیر باران، بدون چتر نشسته است. ناگهان لرزی مرا گرفت! بر بام خانه، گرگی با رویای شکار، به انتظار برف خفته است.
  14. M

    دلنوشته مهیاس | نویسنده کوهیار راد

    بسم رب النور _______ نام اثر: مهیاس سرشناسه: راد، کوهیار، 1374. موضوع: دلنوشته، یاداشت‌ها و غیره. سبک/ژانر: عاشقانه. سال نشر: یک هزار و چهارصد و سه - 1403. منتشر شده در: انجمن کافه نویسندگان - تالار ادبیات - بخش تایپ دلنوشته. دیباچه: زلف‌هایت از پنجره بیرون ریخته بود، آن زمان که سر بر طاقچه...
  15. M

    دلنوشته مرغزن | نویسنده کوهیار راد

    آشنایی در کنج حیات نشسته بود و بر روشنایی چراغ نفتیِ میان اتاق سایه می‌انداخت. ده انگشتش میان مرز روشنایی و تاریکی می‌رقصید. تئاتری هیجان انگیز و ترسناک!... . مادر پشت به در خوابیده بود و پدر به ظلش بلند می‌خندید! ناگهان دردی مرا گرفت! از قلب مادر به صورتم خون می‌پاشید... .
عقب
بالا پایین