آخرین محتوا توسط pen lady

  1. pen lady

    نظارت همراه رمان عزیزم فریاد نزن | ناظر: دلارامــ!

    سلام یک پارت نوشته در موضوع 'رمان النا و سایه‌های بی‌پایان|pen lady(ماها کیازاده)' https://forum.cafewriters.xyz/threads/38238/post-367228
  2. pen lady

    در حال تایپ رمان النا و سایه‌های بی‌پایان|pen lady(ماها کیازاده)

    آریا از ماشین پیاده شد و سپس با لبخند مهربانی، دستش را به‌سمت النا گرفت که دخترک با بدعنقی اخمی کرد. دستش را روی قفسه‌ سینه‌اش گذاشت و با دست دیگر آن را پوشاند و بچه‌گانه گفت: - الان... نه. آریا حیرت‌زده تک‌خنده‌ای کرد؛ منظور او را از جمله‌ی «الان نه» متوجه نشد. شاید اشاره‌اش به بیمارستان بود که...
  3. pen lady

    اطلاعیه «درخواست تاپیک اختصاصی | معرفی نویسندگان»

    سلام درخواست تاپیک اختصاصی
  4. pen lady

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ] ۱۴۰۴

    سلام درخواست جلد برای رمان دارم https://forum.cafewriters.xyz/threads/38238/
  5. pen lady

    در حال تایپ رمان النا و سایه‌های بی‌پایان|pen lady(ماها کیازاده)

    مادرش ترسیده با صورتی پر از اشک، عقب رفت و تندتند کلمات را پشت هم چید: - چی شده جان دلم؟ دلم هزارراه رفت عزیز دل مادر... منو کشتی. چشمش که به خون خشک‌شده‌یِ روی لباس آریا افتاد، باری دیگر صدای گریه‌اش بلند شد. دستانش را مشت کرد و همان‌طور که به سینه‌ی پسرش می‌کوبید، نالید: - مگه قرار نبود که...
  6. pen lady

    نظارت همراه رمان پسران دانشگاه را رهبری می‌کنند| ناظر: مینرا

    نوشته در موضوع 'رمان پسران دانشگاه را رهبری می‌کنند|ماها کیازاده' https://forum.cafewriters.xyz/threads/38731/post-363583 سلام یک پارت
  7. pen lady

    در حال تایپ رمان پسران دانشگاه را رهبری می‌کنند|ماها کیازاده

    داشتیم قدم می‌زدیم و با هم‌دیگه صحبت می‌کردیم که در کمال تعجب، سه مرد قدبلند جلومون وایستادن و همه‌ی اطرافیانمون ساکت شدن. سرمون رو آروم‌آروم بالا بردیم که رهبر رو دیدیم، درحالی که چند نفر سریع خودشون رسوندن و پشتش قرار گرفتن. پاهای هر سه‌تامون شروع به لرزیدن کرد و با ترس خیره به اون‌ها شدیم؛...
عقب
بالا پایین