«مخمور»
در این شامگاه سرتاسر شیدایی
در انعکاس نگاهِ میزدهام
عشق، دلبرانه میرقصد.
رنگ گلگونِ خمر در وجودت
میتازد بر خِرد قبراقِ درونم
مس*ت شدن ز تو
میکُشد مرا ز سرخوشی
نگاه مخمورِ شب هنگامت
میزند طرح دلدادگی بر بوم زندگانیام
تا عظمت شبِ سیه رنگِ چشمانت هست
روشنایی روز را چهفایده...
«سیمگون»
فغان آسمان را مینگری؟
آن اَبرهای پنبهای و سفید رنگ
دیگر در آسمانِ نیلگون، دلربایی نمیکنند.
سرت را بالا بگیر و بنگر
پرندهای بینوا زیر این گلولههای باران
در هجوم رنگِ فگارِ خاکستری
در تلألو اَبرهای خونآلود
بالهای دلفریبش را میتکاند
وجودش لابهلای اَبرهای غضبناک
در میان...
«پالیز»
اطراف قلبم را پرچین کشیدم.
نمیخواستم بیگانهای...
دل و دینِ مرا بهتاراج ببرد.
در مزرعهی پربار درونم
مترسکی موحش به دار آویختم.
نمیخاستم کلاغی...
عظمتم را به غارت ببرد.
از خورشید مأیوس شدهام.
گل آفتابگردانم...
دیگر روی خورشید را نمیخواهد.
زرد شدهام اما
این رنگ را با...
«بسم تعالی»
عنوان اثر: قسم به خرمن گیسوانت
کاتب: نازنین هاشمی نسب
در ژانر: عاشقانه، تراژدی
به قالب: سپید
دیباچهای بر اثر:
در شبِ سیه رنگ مژهگانت
دیدم درخشش ماه تابان را
در ظلمات آن مردمک سیاهت
دیدم پرواز پروانهها را
درخرمن گیسوانِ تیرهات
دیدم سرخطِ اشعار شاعران را
در وجود آبی رنگ...
«بسم تعالی»
اشعار: قسم به خرمن گیسوانت
ژانر: تراژدی، عاشقانه
قالب: سپید
اثر: نازنین هاشمی نسب
«مقدمه»
در شبِ سیه رنگ مژهگانت
دیدم درخشش ماه تابان را
در ظلمات آن مردمک سیاهت
دیدم پرواز پروانهها را
درخرمن گیسوانِ تیرهات
دیدم سرخطِ اشعار شاعران را
در وجود آبی رنگ آسمانت
دیدم طلوع دلپذیر...