آرشه را به روی زخمهایم میکشم تا صدای تو را بشنوم؛ تو که رفتهای، صدایت، آغوشت و نگاهت را نیز بردهای؛ فقط همین زخم تو مانده از تمام خاطرات شیرین و تلخی که در کنار هم و دور از هم تجربه کردیم؛ و همین آرشه فقط میتواند صدای تو را به گوشهای ناشنوایم برساند. حنجرهام سوخته از داغ بغض رفتن تو،...
***
زمان حال
با کرختی به دیوار پشت سرم تکیه دادم. هنوز صدای جیغ شادی گوشم را خراش میداد و قلبم گویی جایی برای تپیدن نداشت. چشمانم را محکم بستم تا مبادا اتفاقی که نباید بیفتد و بعد سالها اشکی روی گونهام روانه شود. تصویر تن سوختهی شادی لحظهای از یادم نمیرفت. کودک سهسالهای که تا آخرین لحظه...
شاید روزی گریختم؛ که میداند شاید روزی از پنجرهها رو به آسمان پرواز کردم. چه بسا که شاید در آسمان هم به دیوار خوردم. اما که میداند شاید دیوار هم مرا بوسید و رها کرد. بگذار بروم؛ شاید غربت آزارم نداد؛ که میداند، شاید طلوع کردم از میان میلههای زندان. آزادم بگذار و برو؛ که میداند شاید خودم،...
سقوط میکنم، میان واژههای تلخ ناگفته. غرق میشوم، میان تمام اشکهای نریخته. تمام میشوم میان ناتمامیها. و در آخر میمیرم، میان تمام زندگی نکردنها. کابوس میبینم، خودم را میان آیینهها جا میگذارم. از خانه دور میشوم و به مقصد هم نمیرسم. چشم میبندم و باز میبینم؛ و هرچه میکنم انگار هیچ نمیکنم.
میدانی، سخت بود. دلم گرفت. دلم اشک خواست و نریخت. دلم قدم زدن خواست و راه نیامد. دلم نفس خواست و هوا نبود. دلم هرچه خواست نشد. دلم گرفته است. مثل ماه پشت ابری که در آرزوی تلالو نشسته، مثل برگی که میان افتادن و ماندن زرد شده، مثل روزهای نیامدهی شیرین تلخ، مثل آخرین واژهای که از زبان مردگان...
سلام :)
۱. بهترین واژهای که تو رو توصیف میکنه؟
۲. اگه یه روز از خونه و خونوادت فرار کردی فکر میکنی دلیلش چی میتونه باشه؟
۳. تنها چیزی که فکر میکنی هرگز بهش نمیرسی؟
۴. دوست داری کی درکت کنه بیشتر از همه؟
۵. حس میکنی گاهی وقتها عقدههایی که اگر داری، رو بقیه اعمال میکنی؟
۶. بهترین روز سال...