آخرین محتوا توسط Emily

  1. Emily

    نقد کاربر نقد داستانک نبرد آتش و یخ|شهرزاد قصه گو

    بی‌نهایت متشکرم عزیز.
  2. Emily

    در حال تایپ داستانک نبرد آتش و یخ|شهرزاد قصه‌گو

    ایوان دندان به دندان سایید و حرکتی عصبی به پاهایش داد. البته که حرف مری را به خاطر می‌آورد! - آره، ولی اون بعد از یه مدت دید راه‌حلم به درد می‌خوره و ازم تشکر کرد. زن ابتدا حرکت عصبی ایوان را تکرار کرد و سپس آهنگ بمی به صدایش داد؛ مانند صدای ایوان. - در دریایی بی‌کران غرق شده‌ام که هیچ‌کس...
  3. Emily

    نقد کاربر نقد داستانک نبرد آتش و یخ|شهرزاد قصه گو

    درود، بی‌اندازه متشکرم.همچنین شما.
  4. Emily

    نقد کاربر نقد داستانک نبرد آتش و یخ|شهرزاد قصه گو

    درود عزیز. حتما از پیشنهاداتون استفاده میکنم.
  5. Emily

    نقد کاربر نقد رمان استریوتایپ | هوشنگ

    درود نویسنده‌ی عزیز. اولا، باید بگم واقعا موضوعات خوبی انتخاب کردین. پرداخت به موضوعاتی مثل نژادپرستی یا فضای مجازی، اونم بدون شعارهای گل‌درشت،واقعا کاری نیست که از پس هر کسی بربیاد. توصیفات خوبی داشتین، به خوبی از شیوه روایت اول شخص استفاده کردین که باعث شده داستان جذاب و قابل‌ همذات‌پنداری...
  6. Emily

    نقد و بررسی نقد دلنوشته‌ی هزار سال بعد از من | منتقد: Emily

    عنوان دلنوشته: عنوان در عین سادگی، دلنشین است و ارتباط خوبی با مقدمه‌ی دلنوشته، به ویژه جمله‌ی "شاید هزار سال بعد از من کسی بخونه‌شون و بگه: لعنتی...انگار منم یه زمانی همین بودم." ارتباط برقرار کرده و همچنین ارتباط خوبی هم با پایان دلنوشته دارد.(نه دنبال همدردم، نه قضاوت. فقط خواستم یه‌جا ثبت...
  7. Emily

    نقد کاربر نقد داستانک نبرد آتش و یخ|شهرزاد قصه گو

    بی‌نهایت متشکرم جان دل.
  8. Emily

    نقد کاربر نقد داستانک نبرد آتش و یخ|شهرزاد قصه گو

    بی‌نهایت متشکرم.
  9. Emily

    نقدانه سری ۵۸|سارا مرتضوی

    درود. زیاد با ایشون مراوده نداشتم؛ ولی تا جایی که دیدم، خیلی آدم مهربون و خوش‌قلبی بودن.
  10. Emily

    نقد کاربر نقد داستانک نبرد آتش و یخ|شهرزاد قصه گو

    درود. متشکرم از نظرتون...ژانر اصلاح شد.
  11. Emily

    دنباله دار اگه از نفر قبلیت کتک بخوری چه عکس العملی نشون میدی؟

    به خاطر عصبانی کردنشون عذرخواهی می‌کنم
  12. Emily

    نقد کاربر نقد داستانک نبرد آتش و یخ|شهرزاد قصه گو

    بی نهایت متشکرم، اصلاح میشه.
  13. Emily

    نقد کاربر نقد داستانک نبرد آتش و یخ|شهرزاد قصه گو

    درود. از نظرتون بی نهایت متشکرم، سعی می‌کنم تو پارت‌های بعدی تعادل لحن رو رعایت کنم تا دلنشین تر شه.
  14. Emily

    نقد کاربر نقد داستانک نبرد آتش و یخ|شهرزاد قصه گو

    درود. متشکرم از نظرتون. پیشنهادات تون حتما اعمال میشه.داستان ادامه داره.
  15. Emily

    روزنامـه روزنامه شهریور 1404 | شماره 2

    خسته نباشید عزیزان.
  16. Emily

    نقد کاربر نقد داستانک نبرد آتش و یخ|شهرزاد قصه گو

    نام اثر: نبرد آتش و یخ ژانر: روانشناختی نویسنده:شهرزاد قصه گو خلاصه: ذهن! کلمه‌ای به ظاهر ساده، کوتاه و پیش‌پا افتاده، لیک در تار و پود، آمیخته‌ای از حقیقت و دروغ، وهم و واقع و برودت و گرما. این کلمه‌ی سه‌حرفی، پیچیده‌تر از آن است که ما می‌انگاریم. سخن نویسنده: ضمن تشکر از این که داستانک من را...
  17. Emily

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ] ۱۴۰۴

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/41851/ درود، درخواست جلد داشتم.
  18. Emily

    در حال تایپ داستانک نبرد آتش و یخ|شهرزاد قصه‌گو

    زن در حالی که با موهایش ور می‌رفت، گفت: - خب، این به قول تو هوشیار شدن به احساس بد طرف می‌ارزه؟ ایوان لحظه‌ای درنگ کرد. تمام زمان‌هایی که حقیقت تلخ را همچون سنگ به طرفش پرتاب کرده بودند و او هم وانمود کرده بود آن را بدون هیچ اندوه و خشمی قبول کرده؛ لیک شب‌ها به آن‌ها می‌اندیشید را به یاد آورد...
  19. Emily

    در حال تایپ داستانک نبرد آتش و یخ|شهرزاد قصه‌گو

    ایوان آهی کشید و دستش را میان موهای ل*خت و زرگونش فرو برد. البته که آن ماجرا را نیک به خاطر داشت! زن ادامه داد: - به بهونه‎‌ی این که بیماری و اون آسیب می‌بینه، ولش کردی و قلبش رو شکستی. خودت هم حسابی عذاب وجدان گرفتی. اگر کسی دقت می‌کرد، می‌توانست ببیند آتش در چشمان دورنگ آبی و خاکستری ایوان...
  20. Emily

    در حال تایپ داستانک نبرد آتش و یخ|شهرزاد قصه‌گو

    زن آهی نمایشی کشید که ایوان را یاد هنرپیشه‌های تئاترهای آبکی که انسان باور نمی‌کرد هنوز وجود دارند می‌انداخت. - اگه خیلی اصرار داری، باشه. بگو ببینم، عقل یا احساس؟ در پاسخ به این سوال، لحظه‌ای درنگ نکرد. جواب را به خوبی می‌دانست. - عقل. زن روی صندلی چرمی مخصوص ملاقات‌کنندگان نشست. لحنش نشان...
  21. Emily

    در حال تایپ داستانک نبرد آتش و یخ|شهرزاد قصه‌گو

    زن دستش را در گیسوانش برد و آن‌‌ها را پریشان کرد. - ولی به زودی دیگه این رو نمیگی. ایوان دستانش را مشت کرد و ناخن‌هایش را چنان در پوستش فشرد که کم مانده بود خون روان شود. - خانم، دارید با من شوخی می‌کنید؟ زن لبخندی زد؛ لبخند ملیحی که به نظر ایوان، هیچ اثری از خیرخواهی و محبت در آن نبود. - با...
  22. Emily

    در حال تایپ داستانک نبرد آتش و یخ|شهرزاد قصه‌گو

    گویی زن حرف ایوان را نشنیده بود. طره‌ای از موهایش را کنار زد. - به نظرت یخ بهتره یا آتیش؟ ایوان به سختی تبسمی کرد. - متوجه منظورتون نمیشم. زن قهقهه‌ای سر داد که ایوان را به تعجب واداشت که چرا هیچ‌کدام از بیماران از خواب نپریدند تا ببینند صدای خنده از کجاست.. - اوه، خیلی هم خوب متوجه میشی! مگه تا...
  23. Emily

    چالش [ تمرین نویسندگی ] 1️⃣3️⃣

    از پنجره به بیرون نگریست و لبخندی بر ل*ب‌های نازک و رنگ‌پریده‌اش نقش بست.
  24. Emily

    دنباله دار به نفر قبلی میاد چه عطری بزنه؟

    یه عطر شیرین و طبیعی. چیزی مثل بوی گل یاس.
  25. Emily

    نقد کاربر نقد دلنوشته هزار سال بعد از من | حسام.ف

    درود نویسنده‌ی عزیز. اولین نکته‌ی جذاب دلنوشتتون، اسم اونه. اسمی که حال و هوای غم‌انگیز دلنوشته رو به خوبی منتقل می‌کنه. زبون اثر ساده و صمیمی و روونه؛ با جملاتی که از اعماق وجود اومدن. موفق باشید.
  26. Emily

    در حال تایپ داستانک نبرد آتش و یخ|شهرزاد قصه‌گو

    چرا این کتاب خوره‌ای به جانش انداخته بود که از دست هیچ کتاب ارزنده‌ای برنمی‌آمد؟ نمی‌دانست. سرفه‌ای از دهانش گریخت و سینه‌اش تیر کشید. حس کرد سایه‌‌ی زنی را می‌بیند؛ سایه‌ای بلند و باریک‌اندام. نخست اندیشید یکی از پرستاران در حال انجام وظیفه شیفت شبانه است؛ لیک وقتی سایه نزدیک‌تر شد، دید پیراهن...
  27. Emily

    صندلی داغ سری۱۳۶|Emily

    درود عزیز. 1- صداقت. راستش ترجیح میدم فرد وقتی ازم ناراحته یا ایرادی می بینه، رک و راست بهم بگه تا این که بره پشت سرم بگه شهرزاد فلان و بهمان. 2- شاید تنها ویژگی‌ایم که به خاطرش به خودم افتخار می‌کنم، تواناییم تو کنترل خشم باشه. 3- بله، البته. به نظرم، دفترچه خاطرات مکان امنیه برای اون حرف‌هایی...
  28. Emily

    در حال تایپ داستانک نبرد آتش و یخ|شهرزاد قصه‌گو

    قرصش را بدون آب فرو برد. دست لاغر و استخوانی‌اش را بر سینه‌اش فشرد و کوشید درد شدیدی که نیشتر به جانش میزد را تسکین بخشد. پتوی سفیدرنگ بیمارستان که بوی اتانول می‌داد را روی خودش کشید و به زوزه‌ی باد و ضربه‌ی سرانگشتان باران بر پنجره گوش سپرد تا حواس ذهنش را از افکار آزاردهنده پرت کند. فایده‌ای...
  29. Emily

    نقد کاربر نقد رمان نابود کرد، نابود شد| Hadis hpf

    درود نویسنده عزیز. اسم جذابی انتخاب کردین. همچنین خلاصه خلاقانه و به خوبی نوشته شده. با کلیت اثر هم ارتباط خوبی داره‌. دومین نکته، اینه که رمان محاوره‌ای نوشته شده، اما به سمت تبدیل شدن به مکالمه روزمره نرفته. استعاره‌‌ها،در سطح طبیعی و خوبن. توصیف به اندازه‌ی لازم وجود داره و تو پارت‌هایی که...
  30. Emily

    در حال تایپ داستانک نبرد آتش و یخ|شهرزاد قصه‌گو

    نام: نبرد آتش و یخ ژانر: روانشناختی. نام نویسنده: شهرزاد قصه گو خلاصه: ذهن! کلمه‌ای به ظاهر ساده، کوتاه و پیش‌پا افتاده، لیک در تار و پود، آمیخته‌ای از حقیقت و دروغ، وهم و واقع و برودت و گرما. این کلمه‌ی سه‌حرفی، پیچیده‌تر از آن است که ما می‌انگاریم. سخن نویسنده: ضمن تشکر از این که داستانک من...
  31. Emily

    صندلی داغ سری۱۳۶|Emily

    درود عزیز جان. ۱-شهرزاد.البته اسم واقعیم نوراست. ۲-intj. ۳-لطف دارین عزیز. ۴- این ‌که بتونم آثاری بنویسم که به مردم کمک کنه. ۵- رسیدن به ثروت واقعی(آرامش، عقل و شعور،علم) ۶- بله، ولی از نوع آماتورش. ۷- اسمش رو یادم نیست، ولی یادمه راجع به یه دبیرستان تو یه روستای کوچیک بود. ۸- انسانی. ۹- راستش...
  32. Emily

    دنباله دار ⇜✦ هستی یا نیستی؟! ✦⇝

    خیر اهل کتاب کلاسیک؟
  33. Emily

    صندلی داغ سری۱۳۶|Emily

    شهرزاد و ایران دخت لاغر، موی مشکی، رنگ‌پریده و چشم آبی. یه جورایی می‌تونه سخت باشه. ما تو محاصره ترندهاییم و باید خیلی حواسمون باشه که اسیرشون نشیم و قوه تعقلمون رو از دست ندیم.
  34. Emily

    صندلی داغ سری۱۳۶|Emily

    ۱-درود، خوبم. ۲-شیراز ۳- پونزدهمین.(آذر شونزده سالم تموم میشه) ۴- این که بلد نیستم احساساتم رو نشون بدم. ۵- یه پرنده‌ی مرده. ۶- این که به ثروت واقعی، یعنی عقل و شعور، آرامش و علم برسم. ۷- عاشق که نه ولی خب بازیگری تیموتی شالامی رو خیلی می‌پسندم. ۸- کیش. ۹- سمفونی دریاچه قو. ۱۰- نقد دلنوشته،...
  35. Emily

    همگانی [ همین الان داری به چی فکر میکنی؟ ]

    به داستانکی که دارم روش کار می‌کنم.
  36. Emily

    اطلاعیه سری جدید صندلی داغ|تابستان 1404

    درود، اعلام آمادگی. ✅
  37. Emily

    اطلاعیه اعلام آمادگی جهت کاندید شدن در ~نقدانه~

    درود، اعلام آمادگی ✅
  38. Emily

    پایان نقدوبررسی نقد داستانک قربانی | منتقد: Emily

    عنوان: عنوان اثر، اسمی ساده و تک‌کلمه‌ایست که با وجود سادگی، به خوبی با فضای داستانک، یعنی قربانیان دخالت‌ها(رامین و سهیلا) یا قضاوت‌ها و بی‌مهری‌ها(صدف) ارتباط برقرار کرده؛ ولی منظور اصلی از قربانی، "صدف" است که توسط والدینش بی‌مهری می‌بیند و توسط جامعه آزار و اذیت. شروع داستانک: شروع داستانک...
  39. Emily

    اختصاصی دفتر تمرین نویسندگی | emily

    شخصیت مثبت: آلیوشا کارامازوف. هدف ظاهری: پیروی از آموزه‌های صومعه. هدف باطنی: کمک به برادرهاش. شخصیت منفی: پاول اسمردیاکف. هدف ظاهری: باز کردن رستوران. هدف باطنی: رهایی از مقایسه با برادرهای ناتنیش.
  40. Emily

    نقد و بررسی نقد کاربر ترجمه رمان طرح‌های آفتاب زده از یک شهر کوچک | ملیکا کاکو

    درود مترجم عزیز. حس می کنم بیشتر طنز اثر اصلی، تو شیوه‌ی روایته که شما تو جملاتی مثل:"زبان‌های زنده، مرده و نیمه‌جان" این طنز رو خوب حفظ کردین. راجع به روونی ترجمه و نکات دستوری که همونطور که دوستان گفتن، واقعا حرفی نمیشه زد از شدت محشر بودن. موفق باشید.
  41. Emily

    نقد کاربر نقد رمان خون درنا سرخ نیست | جانان.م

    درود نویسنده عزیز. اولین چیزی که خواننده رو به رمان جذب می‌کنه؛ اسم رمانه. اسم خاصی که با دقت تموم انتخاب شده. در واقع، با مقدمه اثر ارتباط خوبی داره{ گفته‌اند درنا نماد صلح است. درنا، برکت و رفاه است. اگر امسال از مزارع ما عبور کند، سال مبارکی است و مرگ درنا عجب فاجعه‌ایست.} و مقدمه هم با...
عقب
بالا پایین