در برخورد اول به شدت جدی
اصلا میترسیدم باهاش حرف بزنم
ولی دیدم نه خیلی پسر خوبیه
اما خیلی هم محافظه کاره
خیلی سیکرته
خیلی مرموزه
خیلی چیزا رو لو نمیده
سر کاراش خیلی منظمه و دقیق
@zhina
به خودم که آمدم، دیدم ذوقم برگشته.
قلمو توی دستمه، مدادرنگی کنارمه.
کتاب میخونم، شعر میخونم، توی هر چیز دنبال ریتمی میگردم.
مرواریدها رو یکییکی با سیم کنار هم میچینم؛
کمکم خانواده میشن،
و آخرش میشن همون گردنبند شانس من.
دیدم بیشتر میخندم.
آرامترم.
برای خوشبختی بقیه ذوق میکنم.
حسرتها...
سونیا دوست عزیزمه
روحیهش رو خیلی دوست دارم
واقعا دختر قوی و محکمیه
و اون لبخند قشنگش:)
در عین محکم بودن یه روحیه خیلی لطیف هم داره که بیشتر تو اثر و هنرهاش خودنمایی میکنه
@هویار
راستشو بخوای، اصلاً چیزی به اسم فاصلهی سنی بینمون حس نمیکنم.
فقط دلم میخواد هیچوقت غم تو دلش جا نگیره.
دلم میخواد محکم، خیلی محکم بغلش کنم.
این همه محبتِ خالص و بیریا که ازش میگیرم، واقعاً برام عجیبه.
فرزانه برام مثل آفتابِ بعدازظهره…
وقتی یه غذای خوشمزه خوردی و نور آروم میاد روی صورتت،...
یه دوست عزیز...
از همونایی که اولش فکر میکنی نهایت دو بار ببینیش،
یه سلام و خداحافظی ساده رد و بدل بشه و تمام.
اما بعد میفهمی حرف زدن باهاش یه حالِ دیگه داره.
نه دنبال سوژهای برای قضاوت کردنه،
نه دنبال بهانهای برای نگاه بد.
حرفهاش سبکه،
بودنش دلنشینه.
@Farzane