کمکم فراموش کردن را آغاز کردم. تمام مفاهیمی که زمانی آنها را هنجارها و اصول کلی زندگیام میدانستم یکبهیک از مقابل دیدگانم محو شدند. جهان من ملغمهای از رنگهای بیمعنا بود که بیهدف در هم ادغام میشدند و باز از هم میگسستند؛ شبیه نقاشی نقاش بیحوصلهای که غمانگیزترین پالت رنگی را با...