تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد و بررسی جرگه‌ی شعر | اختصاصی، تیم منتقدان

  • شروع کننده موضوع ارغنون؛
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 436
  • پاسخ ها 11
▪️سردبیر روزنامه ربلز▪️
نویسنده
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
منتقد انجمن
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Nov
876
5,030
118
« لـبِ شَط »
وضعیت پروفایل
[وضعیت خاصی ندارم.]
با عرض درود خدمت منتقدان شعر!
جرگه‌ی شعر محفلی است جهت ارتقای سطح منتقدها، تمرین و بررسی اشعار پارسی برگزیده؛ زین پس در این تاپیک به صورت هفتگی شعری را از ادبیان سرزمین‌مان بررسی خواهیم کرد و نقد و نظر ارائه خواهیم داد.

قوانین جرگه‌ی شعر:

  • تنها منتقدان و کادر مدیریت حق ارسال پیام دارند.
  • از استفاده‌ی الفاظ ناصحیح و اهانت‌آمیز درباره‌ی اشعار بپرهیزید.
  • زمان معینی وجود ندارد، اما شرکت هفتگی منتقدان الزام است.


موید باشید🌿💌
_ مدیریت تالار شعر _
 
▪️سردبیر روزنامه ربلز▪️
نویسنده
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
منتقد انجمن
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Nov
876
5,030
118
« لـبِ شَط »
وضعیت پروفایل
[وضعیت خاصی ندارم.]
منتقدان عزیز درود.
با شما هستیم در اولین هفته‌ی جرگه‌ی شعر، اختصاصی کافه نویسندگان.
در این جرگه، هر هفته شعری توسط مدیریت تالار برگزیده میشه و منتقدان موظف هستن تا آخر اون هفته بررسی، نقد و نظر خودشون رو در تاپیک اعلام کنن. مهلت این جلسه تا یک‌شنبه‌ی هفته‌ی بعد برقراره.
شعر منتخب هفته‌ی اول:


« امروز نیاز دارم که نام‌ات را بر زبان بیاورم؛
و مشتاق تک‌تک حروف نام تو هستم، مثل کودکی که مشتاق یک تکه‌ شیرینی‌ست.
مدت‌هاست که نام‌ات را بالای نامه‌هایم ننوشته‌ام؛
و آن را همچون خورشیدی بالای برگه نکاشته‌ام؛
و از آن گرم نمی‌شوم.
اما امروز که پاییز به من تاخته؛
و پنجره‌هایم را گرفته،
نیاز دارم که نام‌ات را بر زبان بیاورم.
نیاز دارم که آتش کوچکی برافروزم.
به لباس نیاز دارم،
به پالتو؛
و به تو
ای ردای بافته‌شده از شکوفه‌ی پرتقال
و گل‌های شب‌بو!
نمی‌توانم بیش از این نام‌ات را در دهان‌ام حبس کنم.
نمی‌توانم بیش از این تو را در درون‌ام حبس کنم.
گل با بوی خود چه می‌کند؟
گندم‌زار با خوشه‌هایش چه می‌کند؟
طاووس با دم‌اش؟
چراغ با روغن‌اش؟
با تو کجا بروم؟
کجا پنهان‌ات کنم؟
در حالی که مردم تو را در حرکت دستان‌ام، در لحن صدای‌ام و در آهنگ قدم‌هایم می‌بینند.
مردم تو را می‌بینند،
مثل قطره بارانی روی پالتویم؛
و مثل دکمه‌ی طلایی سرآستین‌ام؛
و یک کتاب دعای کوچک در سویچ ماشین‌ام؛
و زخمی کهنه در گوشه‌ی ل*ب‌ام؛
حال با این‌همه، گمان می‌کنی ناشناسی و دیده نمی‌شوی؟
مردم از عطر لباس‌ام می‌فهمند تو محبوب‌ام هستی.
از رایحه‌ی پوست‌ام می‌فهمند با من بوده‌ای.
از بازوی به خواب رفته‌ام می‌فهمند که تو روی دست‌ام خوابیده‌ای.
از امروز به بعد، دیگر نمی‌توانم پنهان‌ات کنم،
از درخشش نوشته‌هایم می‌فهمند، برای تو می‌نویسم؛
از شادی قدم‌هایم، می‌فهمند به محل قرار با تو می‌روم؛
از انبوه علف بر لبان‌ام، می‌فهمند تو را بوسیده‌ام.
پس دیگر به‌هیچ‌وجه برای‌مان ممکن نیست که به پوشیدن لباس مبّدل ادامه دهیم.
خیابان‌هایی که در آن‌ها قدم می‌زنیم، ساکت نمی‌مانند؛
و گنجشکان باران‌زده‌ای که روی دوش ما نشسته‌اند، به گنجشکان دیگر خبر خواهند داد.
چگونه از من می‌خواهی قصه‌ی عاشقانه‌مان را از حافظه‌ی گنجشکان پاک کنم؟
چگونه می‌توانم گنجشکان را وادار کنم که خاطرات‌شان را منتشر نکنند؟»
 
مدیر آزمایشی تالار نظارت رمان+گوینده آزمایشی
عضو کادر مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
شاعر انجمن
ناظر رمان
تیم تگ
منتقد انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Oct
322
2,383
103
سلام و عرض ادب
پیش از شروع نقد بسیار از مدیریت تالار شعر سپاسگزارم که با قرار دادن برنامه‌های خلاقانه‌ی این‌چنین در جهت رشد و پیشرفت تالار تلاش می‌کنند.-53-nhsatkt0wbyybq9t:"

۱) زبان شعر
زبان شعر ادبی است؛ جملات و واژگان به صورت صحیح و مطلوب انتخاب شده و در چینشی دلنشین کنار هم قرار گرفته‌اند. مثلا استفاده از کلمه‌ی لبان‌ام به جای ل*ب‌هایم شعر را زیباتر نموده‌است. شاعر بیشتر از کلمات ساده استفاده کرده و واژگان ادبی پیچیده به چشم نمی‌خورد اما این موضوع در عین سادگی شعر را مطبوع‌تر‌‌‌ نموده.

۲) موضوع
شعر پیرامون عشق موج می‌زند و شاعر به خوبی توانسته احساسات عاشقانه را بیان کند.

۳) قالب شعر
شعر در قالب سپید سروده شده و این قالب آزادی شاعر را در پرداخت به موضوع افزایش داده‌است.

۴) عاطفه و تخیل
شاعر به خوبی عنصر احساس و عاطفه را در سراسر شعر به پرواز درآورده و با تخیل قوی شعر را خیال‌انگیز نموده‌است.
۵) عناصر ادبی
استفاده از استعارات و تشبیهات متعدد بر زیبایی شعر افزوده است‌. در قسمت‌هایی از شهر شاهد واج‌آرایی حروفی مانند ش هستیم.

۶) هنجارگریزی
شعر به گونه‌ای جذاب سروده شده و زیبایی‌های ظریف ادبی را در خود جای داده‌است. اما هنجارگریزی خاصی مشاهده نمی‌شود.
 
آخرین ویرایش:
▪️سردبیر روزنامه ربلز▪️
نویسنده
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
منتقد انجمن
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Nov
876
5,030
118
« لـبِ شَط »
وضعیت پروفایل
[وضعیت خاصی ندارم.]
سلام و عرض ادب
پیش از شروع نقد بسیار از مدیریت تالار شعر سپاسگزارم که بر قرار دادن برنامه‌های خلاقانه‌ی این‌چنین در جهت رشد پیشرفت تالار تلاش می‌کنند.-53-nhsatkt0wbyybq9t:"

۱) زبان شعر
زبان شعر ادبی است؛ جملات و واژگان به صورت صحیح و مطلوب انتخاب شده و در چینشی دلنشین کنار هم قرار گرفته‌اند. مثلا استفاده از کلمه‌ی لبان‌ام به جای ل*ب‌هایم شعر را زیباتر نموده‌است. شاعر بیشتر از کلمات ساده استفاده کرده و واژگان ادبی پیچیده به چشم نمی‌خورد اما این موضوع در عین سادگی شعر را مطبوع‌تر‌‌‌ نموده.

۲) موضوع
شعر پیرامون عشق موج می‌زند و شاعر به خوبی توانسته احساسات عاشقانه را بیان کند.

۳) قالب شعر
شعر در قالب سپید سروده شده و این قالب آزادی شاعر را در پرداخت به موضوع افزایش داده‌است.

۴) عاطفه و تخیل
شاعر به خوبی عنصر احساس و عاطفه را در سراسر شعر به پرواز درآورده و با تخیل قوی شعر را خیال‌انگیز نموده‌است.
۵) عناصر ادبی
استفاده از استعارات و تشبیهات متعدد بر زیبایی شعر افزوده است‌. در قسمت‌هایی از شهر شاهد واج‌آرایی حروفی مانند ش هستیم.

۶) هنجارگریزی
شعر به گونه‌ای جذاب سروده شده و زیبایی‌های ظریف ادبی را در خود جای داده‌است. اما هنجارگریزی خاصی مشاهده نمی‌شود.
خسته نباشی عزیزم‌، بسیار عالی بود. ❤
 
مدیر آزمایشی تالار شعر+منتقد شعر
عضو کادر مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
تیم تگ
منتقد انجمن
Feb
137
410
63
«بسم تعالی»
با عرض سلام و احترام خدمت مدیران عزیز و همکاران محترم
در ابتدا خسته نباشید و تبریک میگم به سازنده و ایده آلیستان این تایپک آموزنده و نیز لازمه که اقرارم کنم چه افتخاری نصیب بنده شده تا بتونم شعری از نزار قبانی بزرگوار رو عاجزانه نقد کنم. امیدوارم که دوستان نقد بنده رو با دید حرفه ای مطالعه کرده و نظرات شخصی چاشنی شده رو قضاوت نفرمایند.
( هرگز جسارتی بر برتری نیست. همگی یادگیرندگان ناقدیم)

نام اثر: نام اثر(نام تو) کاملا کلیشه و محتوای جذابی دیده نشد؛ لذا باتوجه به جامعه و سطح فکری کنونی، ماسوای سلیقه ی شاعر می توان گفت نام تکراری و برعکس اندرون شعر، جاذب نیست.

● زبان شعر: همانطور که قابل لم*س است، لحن و بیان شاعر حول محور لحن ادبی می چرخد اما صمیمت بیان ابدا دور از چشم نیست و سببیت ایجاد ارتباط بین مخاطب و شاعر است که به درستی اجرا شده. پیچیدگی احساس نمی شود و در واقع همگی شاهد تحبر این بزرگوار در آمیختن سادگی و زیبایی به صورت یکجا هستیم. استفاده از کلمات پالتو، سویچ ماشین و... را پلی برای خو گرفتن از صمیمت و عشق نهفته در متن می توان در نظر گرفت.

● صنایع ادبی: مهارت شعر، بازی با آرایه ها و نشاندن صحیح آنها در لابه لای کلمات است. شاعر از آرایه های متفاوتی استفاده نکرده بود بلکه متعدد بودن برخی از آنها نظیر تشبیه، استعاره، تشخیص که بسیار پررنگ هستند، به چشم می خورد. همین آرایه ها چنان با هارمونی درون متن گنجانده شده بودند که ایراد به خصوصی نمی توان گرفت. بهره گیری صحیح از آرایه ها در این قالب شعری نتیجه ی تمامی گفته ها می باشد.

● پیام و مضمون فکری شعر: مضمون قابل درک؛ بیان و اعترافات عاشقانه ی شاعر به مع*شوق وی و همچنین عدم پنهانی نگاه داشتن عشق در جریان می تواند باشد. به صورت جمع بندی ستایش و مدح مع*شوق، آشکارسازی احساسات و... از جمله پیام های قابل دریافت از شعر مذکور هستند. مردی که دیوانه وار شیفته ی دلبریست و هرگز نمی تواند این عشق را از مردمان پنهان کند.

● شکل و نمای شعر: قالب شعر به سادگی از حرکات آزادانه و قدرت پرداختگی قوی شاعر، قابل تشخیص است.خلاقیت متن با قالب موردنظر دقیقا هم اندازه ی هم هستند. قالب انتخابی « سپید» کاملا صحیح است. به مواردی در متن نیز می توان اشاره کرد:

در این قسمت از شعر « و آن را همچون خورشیدی بالای برگه نکاشته‌ام؛ و از آن گرم نمی‌شوم.» بنظر کاربرد آرایه ی تکرار صورت مطلوبی نداشته و می شد اینگونه نوشت: « و همچون خورشیدی بالای برگه نکاشته ام تا از آن گرم شوم»
همچنین: « به لباس نیاز دارم، به پالتو و به تو» بهتر بود اینگونه شود: « به لباس نیاز دارم، به پوششی از جنس تو »
و...

● ترکیب و تألیف شعر: هرچه پیشتر می رفتیم گویا سطور لذیذتر می شدند اما شروع پرقدرت غالبا جالب تر است گرچه که آغاز شعر ساده بود اما خودمانی بودنش باعث می شد احساس نیاز شاعر به مع*شوق تا استخوان خواننده نفوذ کند.

● نوع شعر: نوع شعر عاشقانه بود که کاملا زیبا بدان پرداخته شده بود.



در آخر سپاس ویژه دارم از همکاران و مدیران عزیز که نقد بنده رو مطالعه کردند.
راد-سحر
 
آخرین ویرایش:
▪️سردبیر روزنامه ربلز▪️
نویسنده
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
منتقد انجمن
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Nov
876
5,030
118
« لـبِ شَط »
وضعیت پروفایل
[وضعیت خاصی ندارم.]
«بسم تعالی»
با عرض سلام و احترام خدمت مدیران عزیز و همکاران محترم
در ابتدا خسته نباشید و تبریک میگم به سازنده و ایده آلیستان این تایپک آموزنده و نیز لازمه که اقرارم کنم چه افتخاری نصیب بنده شده تا بتونم شعری از نزار قبانی بزرگوار رو عاجزانه نقد کنم. امیدوارم که دوستان نقد بنده رو با دید حرفه ای مطالعه کرده و نظرات شخصی چاشنی شده رو قضاوت نفرمایند.
( هرگز جسارتی بر برتری نیست. همگی یادگیرندگان ناقدیم)

نام اثر: نام اثر(نام تو) کاملا کلیشه و محتوای جذابی دیده نشد؛ لذا باتوجه به جامعه و سطح فکری کنونی، ماسوای سلیقه ی شاعر می توان گفت نام تکراری و برعکس اندرون شعر، جاذب نیست.

● زبان شعر: همانطور که قابل لم*س است، لحن و بیان شاعر حول محور لحن ادبی می چرخد اما صمیمت بیان ابدا دور از چشم نیست و سببیت ایجاد ارتباط بین مخاطب و شاعر است که به درستی اجرا شده. پیچیدگی احساس نمی شود و در واقع همگی شاهد تحبر این بزرگوار در آمیختن سادگی و زیبایی به صورت یکجا هستیم. استفاده از کلمات پالتو، سویچ ماشین و... را پلی برای خو گرفتن از صمیمت و عشق نهفته در متن می توان در نظر گرفت.

● صنایع ادبی: مهارت شعر، بازی با آرایه ها و نشاندن صحیح آنها در لابه لای کلمات است. شاعر از آرایه های متفاوتی استفاده نکرده بود بلکه متعدد بودن برخی از آنها نظیر تشبیه، استعاره، تشخیص که بسیار پررنگ هستند، به چشم می خورد. همین آرایه ها چنان با هارمونی درون متن گنجانده شده بودند که ایراد به خصوصی نمی توان گرفت. بهره گیری صحیح از آرایه ها در این قالب شعری نتیجه ی تمامی گفته ها می باشد.

● پیام و مضمون فکری شعر: مضمون قابل درک؛ بیان و اعترافات عاشقانه ی شاعر به معشوق وی و همچنین عدم پنهانی نگاه داشتن عشق در جریان می تواند باشد. به صورت جمع بندی ستایش و مدح معشوق، آشکارسازی احساسات و... از جمله پیام های قابل دریافت از شعر مذکور هستند. مردی که دیوانه وار شیفته ی دلبریست و هرگز نمی تواند این عشق را از مردمان پنهان کند.

● شکل و نمای شعر: قالب شعر به سادگی از حرکات آزادانه و قدرت پرداختگی قوی شاعر، قابل تشخیص است.خلاقیت متن با قالب موردنظر دقیقا هم اندازه ی هم هستند. قالب انتخابی کاملا صحیح است. به مواردی در متن نیز می توان اشاره کرد:

در این قسمت از شعر « و آن را همچون خورشیدی بالای برگه نکاشته‌ام؛ و از آن گرم نمی‌شوم.» بنظر کاربرد آرایه ی تکرار صورت مطلوبی نداشته و می شد اینگونه نوشت: « و همچون خورشیدی بالای برگه نکاشته ام تا از آن گرم شوم»
همچنین: « به لباس نیاز دارم، به پالتو و به تو» بهتر بود اینگونه شود: « به لباس نیاز دارم، به پوششی از جنس تو »
و...

● ترکیب و تألیف شعر: هرچه پیشتر می رفتیم گویا سطور لذیذتر می شدند اما شروع پرقدرت غالبا جالب تر است گرچه که آغاز شعر ساده بود اما خودمانی بودنش باعث می شد احساس نیاز شاعر به مع*شوق تا استخوان خواننده نفوذ کند.

● نوع شعر: نوع شعر عاشقانه بود که کاملا زیبا بدان پرداخته شده بود.



در آخر سپاس ویژه دارم از همکاران و مدیران عزیز که نقد بنده رو مطالعه کردند.
راد-سحر
درود، خسته نباشی عزیزم. با همه‌ی نقدت موافقت دارم الا اون قسمتی که به پالتو نیاز دارم و به تو رو ویرایش کردی. خب به نظر من شاعر می‌خواسته بگه همان‌طور که به پالتو و لباس نیاز دارم، به تو هم نیاز دارم برای دفع سرما، اما بعد اومده و گفته ای ردای بافته شده از شب‌بو و پرتقال! یعنی مع*شوق رو به مانند همان لباس دیده، یعنی نمی‌خواسته بگه به جز لباس گرم به تو هم نیاز دارم، بلکه همون‌طور که اشاره کردی می‌خواسته بگه به لباسی از جنس تو نیاز دارم که از شب‌بو درست شدی، اما ویرایشی که انجام دادی به دل‌نشینی چینش واژگان خود شاعر نیست و " به لباس نیاز دارم، به پالتو و تو" زیباتره.
می‌تونست بگه " به لباس نیاز دارم، به تو، ای ردای بافته شده از پرتقال و شب‌بو" هم کلمه‌ی جنس که واژه پیشنهادیت بود و هم پالتو‌، از زیباییش می‌کاهن. ممنون از بررسی قشنگ و عمیقت💌🌿
 
مدیر آزمایشی تالار شعر+منتقد شعر
عضو کادر مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
تیم تگ
منتقد انجمن
Feb
137
410
63
درود، خسته نباشی عزیزم. با همه‌ی نقدت موافقت دارم الا اون قسمتی که به پالتو نیاز دارم و به تو رو ویرایش کردی. خب به نظر من شاعر می‌خواسته بگه همان‌طور که به پالتو و لباس نیاز دارم، به تو هم نیاز دارم برای دفع سرما، اما بعد اومده و گفته ای ردای بافته شده از شب‌بو و پرتقال! یعنی مع*شوق رو به مانند همان لباس دیده، یعنی نمی‌خواسته بگه به جز لباس گرم به تو هم نیاز دارم، بلکه همون‌طور که اشاره کردی می‌خواسته بگه به لباسی از جنس تو نیاز دارم که از شب‌بو درست شدی، اما ویرایشی که انجام دادی به دل‌نشینی چینش واژگان خود شاعر نیست و " به لباس نیاز دارم، به پالتو و تو" زیباتره.
می‌تونست بگه " به لباس نیاز دارم، به تو، ای ردای بافته شده از پرتقال و شب‌بو" هم کلمه‌ی جنس که واژه پیشنهادیت بود و هم پالتو‌، از زیباییش می‌کاهن. ممنون از بررسی قشنگ و عمیقت💌🌿
سپاس فراوان از شما جانا🙏🏻❤️‍🔥
در حد توان بنده هم نقد کردم و ممنونم از بررسی قشنگتون❤️
لازمه بگم بر حسب ویرایشی که بنده کردم طبیعتا ادامه ی شعر عوض میشد اما ویرایش شما هم کاملا بجا هست🙏🏻
 
سرپرست بخش فرهنگی و هنری + طراح آزمایشی وبتون
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
منتقد انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
Dec
1,621
2,412
133
دنیای نهنگ‌ها
به نام خدا
سلام و خسته نباشید خدمت مدیر و همکاران محترم.
امیدوارم که بتونم نقد مفیدی رو ارائه بدم و آرزومندم که در کنار هم و با کمک و نظرات سازنده‌ی همدیگه، بتونیم به سوی پیشرفت در زمینه‌ی نقد شعر پیش بریم.
...

1)درباره‌ی زبان:
نوآورانه بودن در زبان شعر به چشم می‌خورد و ترکیب واژگان به خوبی انجام شده اما از نظر خلاقیت در انتخاب واژه‌ها، می‌تونست کمی بیشتر باشه. همونطور که در بعضی از قسمت‌ها شاهد این خلاقیت بودیم.
مثل این قسمت:
[مدت‌هاست که نام‌ات را بالای نامه‌هایم ننوشته‌ام؛
و آن را همچون خورشیدی بالای برگه نکاشته‌ام؛
و از آن گرم نمی‌شوم....]
یا
[به لباس نیاز دارم،
به پالتو؛
و به تو
ای ردای بافته‌شده از شکوفه‌ی پرتقال]
--------------------------------------------
2) استعاره ها، تشبیهات، کنایات و تعابیر و... شاعر:
در شعر به اندازه‌ی متناسبی از آرایه استفاده شده و باعث شده شعر دلنشین‌تر باشه.
آرایه‌هایی مثل تشخیص در این قسمت:
گنجشکان باران‌زده‌ای که روی دوش ما نشسته‌اند، به گنجشکان دیگر خبر خواهند داد.
یا تشبیه‌های زیبایی که وجود داشت؛ مثلا: تشبیهِ نام یار به خورشیدی گرمابخش.
تعابیر شاعر هم نسبت به موضوع، برای مخاطب در سطح مطلوبی بود.
--------------------------------------------
3) پیام و مضمون فکری شعر:
پیام و مضمونی که از شعر دریافت شد، عشق و علاقه‌‌ای بود که شاعر نسبت به یار ابراز کرده و در تمام شعر ملموس و قابل درک بود.
--------------------------------------------
4) شکل و نمای شعر:
فرم شعر به خوبی رعایت شده؛
شعر سپید هست.
--------------------------------------------
5) روش ترکیب و تالیف شعر:
آغار شعر و پایان خوب بود اما در قسمت پایان، می‌تونست کمی بیشتر روش کار بشه و پایانی دلچسب‌تر داشته باشه.
--------------------------------------------
6) نوع شعر:
شعر غنایی هست. همونطور که از شعر و معانی‌ درون شعر دریافتیم که شعر عاشقانست و بیشتر راجع به احساسات شاعر نسبت به محبوبش هست.
شاعر در رسوندن مفاهیم و نوع مورد نظرش برای شعر، موفق بوده.
 
مدیر هماهنگی
عضو کادر مدیریت
مدیریت هماهنگی
مدیر ارشد
همیار مدیر
نویسنده رسمی
مدرس انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
‌‌
مُچکرم از همه منتقدینِ حرفه‌ای تیم!

نقدهاتون ژرف بود و به دلم نشست.
‌‌

‌‌
| پایان جُرگه‌ی شعر (سری اول) |

اندیشه‌یِ عمیق‌تون سبز..🍀
‌‌‌
 
مدیر آزمایشی تالار شعر+منتقد شعر
عضو کادر مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
تیم تگ
منتقد انجمن
Feb
137
410
63
درود بر منتقدان عزیز انجمن.
چه افتخاریست که همگی در دومین هفته‌ی جرگه‌ی شعر اختصاصی کافه نویسندگان حاضریم.
همانطور که مطلع هستید در این جرگه، هر هفته شعری توسط مدیریت تالار برگزیده میشه و منتقدان موظف هستن تا آخر اون هفته بررسی، نقد و نظر خودشون رو در تاپیک اعلام کنن. مهلت این جلسه تا سه شنبه ی هفته‌ی بعد برقراره.
شعر منتخب هفته‌ی دوم:


«این شکسته چنگ بی قانون
رام چنگ چنگی شوریده رنگ پیر
گاه گویی خواب می‌بیند
خویش را در بارگاه پر فروغ مهر
طرفه چشم انداز شاد و شاهد زرتشت
یا پری زادی چمان سرمست
در چمنزاران پاک و روشن مهتاب می‌بیند
روشنی‌های دروغینی
کاروان شعله‌های مرده در مرداب
بر جبین قدسی محراب می‌بیند
یاد ایام شکوه و فخر و عصمت را
می‌سراید شاد
قصهٔ غمگین غربت را
هان، کجاست
پایتخت این کج آیین قرن دیوانه؟
با شبان روشنش چون روز
روزهای تنگ و تارش، چون شب اندر قعر افسانه
با قلاع سهمگین سخت و سِتوارش
با لئیمانه تبسم کردن دروازه‌هایش،‌ سرد و بیگانه
هان، کجاست؟
پایتخت این دژایین قرن پر آشوب
قرن شکلک چهر
بر گذشته از مدار ماه
لیک بس دور از قرار مهر
قرن خون آشام
قرن وحشتناک‌تر پیغام
کاندران با فضلهٔ موهوم مرغ دور پروازی
چار رکن هفت اقلیم خدا را در زمانی بر می‌آشوبند
هر چه هستی، هر چه پستی، هر چه بالایی
سخت می‌کوبند پاک می‌روبند
هان، کجاست؟
پایتخت این بی آزرم و بی آیین قرن
کاندران بی گونه‌ای مهلت
هر شکوفهٔ تازه رو بازیچهٔ باد است
همچنان که حرمت پیران میوهٔ خویش بخشیده
عرصهٔ انکار و وهم و غدر و بیداد است
پایتخت این‌چنین قرنی
کو؟
بر کدامین بی نشان قله ست
در کدامین سو؟
دیده بانان را بگو تا خواب نفریبد
بر چکاد پاسگاه خویش،‌ دل بیدار و سر هشیار
هیچشان جادویی اختر
هیچشان افسون شهر نقرهٔ مهتاب نفریبد
بر به کشتی‌های خشم بادبان از خون
ما، برای فتح سوی پایتخت قرن می آییم
تا که هیچستان نه توی فراخ این غبار آلود بی غم را
با چکاچاک مهیب تیغهامان، تیز
غرش زهره دران کوسهامان، سهم
پرش خارا شکاف تیرهامان،‌ تند
نیک بگشاییم
شیشه‌های عمر دیوان را
از طلسم قلعهٔ پنهان، ز چنگ پاسداران فسونگرشان
جَلد برباییم
بر زمین کوبیم
ور زمین گهوارهٔ فرسودهٔ آفاق
دست نرم سبزه‌هایش را به پیش آرد
تا که سنگ از ما نهان دارد
چهره‌اش را ژرف بشخاییم»

 
بالا