زندگینامه مولوی شاعر بزرگ ایرانی

حدیثه خانم

مدیر آزمایشی تالار جامعه و‌فرهنگ+ نویسنده نوقلم
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
کاربر VIP
منتقد
ناظر اثـر
ژورنالیست
ویراستار
تیم‌تعیین‌سطح
رمان‌خـور
نویسنده نوقلـم
نوشته‌ها
نوشته‌ها
1,878
پسندها
پسندها
41,886
امتیازها
امتیازها
1,048
سکه
2,485
داشتم گشتی تو تاپیک‌ها می‌زدم که به این تاپیک برخوردم.
و از قضا دیدم که بله! دیروز ۸ مهر و روز بزرگداشت مولوی بوده...
به همین بهونه بیایم یکم از زندگی ایشون بخونیم...

این وسط کتاب ملت عشق رو هم بهتون معرفی می‌کنم که اگر خدایی ناکرده کسی هست که این کتاب رو نخونده، حتما بخونه😁
 
جلال الدین محمد در ششم ربیع الاول سال ۶۰۴ هجری، در شهر بلخ به دنیا آمد. نام کامل او «محمد بن محمد بن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده است . نام پدر او محمد بود و به سلطان العلماء، بهاءالدین ولدبن ولد مشهور بود. او مردی سخنور از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست.
وابستگی مردم به بهاء ولد باعث ایجاد ترس در محمد خوارزمشاه شد و به همین علت بهاءالدین ولد به قونیه مهاجرت کرد اما در قونیه مورد مخالفت امام فخررازی که فردی بانفوذ در دربار خوارزمشاه بود، قرار گرفت و فخررازی بیش از دیگران شاه را بر ضد او برانگیخت.
...
از القاب مولانا می تونیم به «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی»، «ملای رومی» اشاره کنیم و تخلص او «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» است.
 
جلال الدین محمد پدرش را در سفر زیارتی به حج از بلخ همراهی کرد و در این سفر در شهر نیشابور به دیدار شیخ فریدالدین عطار عارف و شاعر رفت، این عارف سفارش مولوی را در همان کودکی به پدر کرد.

در این سفر او در بغداد نیز مدتی اقامت کرد و به علت فتنه تاتار از بازگشت به وطن منصرف شد و در آسیای صغیر ساکن شد. اما بعد از دعوت علاء الدین کیقباد به شهر قونینه بازگشت.

مولوی همزمان با تربیت مردم خود نیز از شاگردان محقق ترمذی بود و از تعلیمات و ارشادات او استفاده کرد سپس برای تکمیل تحصیل به تشویق همین استادش به حلب سفر کرد و در شهر حلب علم فقه را از کمال الدین عدیم فرا گرفت.

او پس از مدتی به شهر دمشق رفت و با محی الدین عربی آشنا شد و از معلومات او استفاده ها را برده و از آنجا به قونیه سفر کرد و طریق ریاضت را به درخواست سید برهان الدین پیش گرفت. او پس از مرگ محقق ترمذی علوم دینی را آموزش داد و چهارصد شاگرد را تربیت کرد.
 
مولوی در هجده سالگی با گوهر خاتون دختر خواجه لالای سمرقندی ازدواج کرد و صاحب دو پسر به نام های سلطان ولد و علاءالدین محمد شد.

همسر دوم مولانا خاتون قونوی نام داشت و مولانا از او فرزندانی به نام های مظفرالدین امیر عالم و ملک خاتون داشت. همسر دوم مولانا نوزده سال پس از وفات مولانا زنده بود.

مولانا طرفداران زیادی داشت به طوری که وقتی مجلس او برگزار می شد جمعیت زیادی به گرد او جمع می شدند.
 
مولانا همیشه در حال یادگیری علوم بود و از تربیت خود غافل نبود. او طرفداران زیادی داشت و برای تربیت شاگردان مجالسی را برگزار می کرد. یک از جالب‌ترین بخش‌های زندگی مولانا جلال الدین محمد بلخی آشنایی او با شمس است.
روزی شمس وارد مجلس مولانا می شود و مشاهده می‌کند که مولانا در کنارش چند کتاب وجود دارد، از او سوال می‌کند که این‌ها چیست؟ مولانا پاسخ می دهد قیل و قال است.

شمس به او می‌گوید این‌ها به درد تو نمی‌خورد و کتاب‌ها را در داخل حوضی در آن نزدیکی می‌اندازد. مولانا با ناراحتی می‌گوید ای درویش چرا این‌گونه نمودی، برخی از کتاب‌ها نسخه منحصر بع فردی بود که از پدرم به من رسیده بود و دیگر یافت نمی‌شود؛ شمس تبریزی کتاب‌ها را از آب خارج می کند، بدون اینکه خیس شده باشند. مولانا متعجب می‌پرسد این چه رازی است؟ شمس می‌گوید این ذوق وحال است که تو از آن بی خبری.
 
مولانا از آن روز به بعد درس و بحث را کنار می‌گذارد و از مریدان و شاگردان شمس تبریزی می‌شود، تغییر یافته و به شوریدگی روی می‌نهد و به عبارتی تولدی دوباره می یابد.

نقطه عطف زندگی مولوی آشنایی و دلدادگی اش با شمس تبریزی است. تاثیر شمس در زندگی مولوی چنان است که از یک فقیه و عالم دینی به عاشقی دل سوخته بدل می‌شود و عقاید خشک مذهبی را کنار گذاشته وارد دنیای متفاوتی از شناخت می‌شود. مولوی دل به گفته‌ها و حقایق شمس می‌بندد.

از دید شمس عشق زیربنای خلقت است و عشق همه چیز هستی را هدایت می‌کند. خداوند عاشق بود پس خلق کرد. شمس مانند خورشیدی زندگی مولانا را روشن و گرم کرد. مولانا که جز محراب و منبر جایی را نمی‌ستود، تغییر کرد و به رقص و سماع عاشقانه روی آورد.

مولانا در طول شصت و هشت سال عمر خود از استادانی مانند محقق ترمذی، شیخ عطار، کمال الدین عدیم و محی الدین عربی استفاده کرده و از همه آنها بسیار آموخته اما کسی مانند شمس تبریزی در زندگیش تاثیر گذار نبوده است و پس از آشنایی با او یک رابطه عاشقانه بین او و شمس ایجاد شده بود.

بعد از غیبت شمس از زندگی مولانا، او با صلاح الدین زرکوب آشنا و با این عارف ساده دل الفتی برگزید که سبب حسادت عده‌ای گردید. پس از مرگ صلاح الدین، مولانا، حسام الدین چلبی را به عنوان دوست برگزید و هم‌نشینی با حسام الدین، سبب نوشتن مثنوی معنوی گردید که حاصل لحظه‌هایی از هم‌صحبتی با حسام‌الدین می باشد.
 
طبق خوانده و شنیده‌های خودم، مولانا بیشتر اشعارش بعد از غیبت شمس گفته، اون هم در حالت خلصه.
یعنی مولانا به حالت خلصه می‌رفته و شروع می‌سروده، حسام هم کنارش می‌نشسته و یادداشت می‌کرده!
اما افسوس که کمتر کسی این‌ها رو خونده...
 
جلاالدین محمد مولوی در ۶۳ سالگی و در روز یکشنبه پنجم جمادی الاخر سال ۶۷۲ هـ قمری بر اثر بیماری ناگهانی با حرکتی سریع و بی‌وقفه پله پله نردبان نورانی سلوک را یک نفس تا ملاقات خدا طی کرد. پس از وفات خداوندگار بلخ و روم چهل شبانه روز عزا و سوگ برپا بود و مردم اعم از پیرو جوان، مسلمان و گبر، مسیحی و یهودی در این عزا و سوگ شرکت می‌کردند.

آرامگاه مولوی در شهر قونیه، میان دو استان آنتالیا و آنکارا واقع شده.است و مکانی بسیار دیدنی برای گردشگران و علاقه‌مندان شعر و ادب دنیا است.
آرامگاه مولانا بر روی تپه ای با ارتفاع ۱۰۱۶متر قرار دارد و در رنگ در بالای قبر او یک گنبد مخروطی شکل فیروزه ای ساخته شده است.
در سال ۱۹۲۷ میلادی مقبره مولانا را به موزه تبدیل کردند که با نام موزه مولانا شناخته شد.

۱۷ دسامبر( ۲۶ آذر ماه) روز وفات مولاناست.
در قونیه هر سال مراسم ویژه بزرگداشت مولانا از ۷ تا ۱۷ دسامبر( ۱۶ تا ۲۶ ماه آذر) برگزار می‌شود.
در ترکیه به شب وفات مولانا شب عروسی یا وصلت مولانا نیز گفته می.شود.
مردم این روز را به علت وصال مولانا با معبود خود جشن می‌گیرند. در هشتم مهرماه نیز هر سال مراسم بزرگداشت دیگری به مناسبت سالروز تولد مولانا در قونیه برپا می شود.
 
و در پایان، آثار مولوی عزیز

آثار منظوم مولوی: (شعر)

مثنوی:
معروفیت مولانا به دلیل این کتاب است که تعلیم و درسی در زمینه عرفان و اصول تصوف و اخلاق و معارف می باشد. مثنوی از همان ابتدا در مجالس رقص و سماع خوانده می شد و افرادی به نام مثنوی خوانان این کتاب را با صوتی دلکش می خواندند. ۱۸ بیت نخست مثنوی را نی‌نامه می گویند و همه شش دفتر مثنوی شرحی است بر این ۱۸ بیت.

غزلیات شمس:
مجموعه غزلیات مولانا حدود ۲۵۰۰ غزل است که در پایان و مقطع بیشتر آن‌ها مولانا تخلص خود را بیان نکرده و به نام شمس تبریزی تخلص کرده است بنابراین این بخش از آثار مولانا به کلیات یا دیوان شمس معروف گشته‌است.

رباعیات:
رباعیات به پایه غزلیات و مثنوی نمی‌رسد و متضمّن ۱۶۵۹ رباعی است. در این رباعی‌ها با معانی و مضامین عرفانی و معنوی و روش فکر و عبارت بندی مولانا می توان آشنا گشت.
 
آثار منثور مولوی: (متن)

فیه ما فیه:
فیه ما فیه مجموعه تقریرات مولانا است که در مجالس خود بیان کرده و با مثنوی مشابهت فراوان دارد. بیانات مولانا در مجالس را پسر او بهاءالدین یا یکی دیگر از مریدان یادداشت کرده است. فیه ما فیه نسبت به مثنوی مفهوم تر و روشن تر است و کنایات شعری ندارد و به نثر است.

مکاتیب:
این اثر به نثر است و شامل نامه‌ها و نوشته‌های مولانا برای معاصرین خود می‌باشد.


مجالس سبعه:
این اثر شامل مواعظ و مجالس مولانا و سخنانی است که او بر سر منبر برای پند دادن دیگران بیان نموده است.
 
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 4)
عقب
بالا پایین