تازه چه خبر

خوش آمدید به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

برای دسترسی به تمام امکانات انجمن و مشاهده تمامی رمان ها ثبت نام کنید
رمان آفرودیت از زهرا رمضانی

دانلود رمان آفرودیت از زهرا رمضانی 2024-05-20

این بخش از سایت کافه نویسندگان، رمان آفرودیت را برای شما عزیزان آماده کرده ایم.برای دانلود رمان آفرودیت از زهرا رمضانی با ما همراه باشید.

دیباچه رمان آفرودیت:​

نفهمیدم چه شد، در پس تمام این زندگی انفجاری رخ داد که پر از هیاهو و غوغا بود.
انفجاری که باعث شد مع*شوقه ام را از دست بدهم و دیگر نتوانم به آن روزهای شیرینم بازگردم.
روزهایی که با دیدنش غرق خوشی و شعف می شدم.
لبخند پر زده از لبانم تا دیدن دوباره اش، قصد برگشت ندارد و این را به خوبی احساس می کنم. اما چه گذشته ای باعث شد که من تاوان پس بدهم؟ سوالی که هنوز هم جوابش برایم گنگ و گیج کننده است.

بخشی از رمان آفرودیت از زهرا رمضانی:​

تمام مدت تا رسیدن به خانه ی شهریار، اشک ریختم. از ماشین خارج شد و دوباره از همان بازوی راستم گرفت و محکم مرا به سمت خانه اش کشاند.
تقلاهایم هیچ فایده ای نداشت. انگار هم کر شده بود و صدایم را نمی شنید و هم کور شده بود و زجه ها و نگاه عاجزم را نمی دید.
بعد از خروج از آسانسور، در خانه را گشود و مرا هل داد؛ توقع داشتم داد و هوارش را ادامه دهد، اما همه چیز برعکس شد! به سمتم هجوم آورد و در کمال ناباوری مرا خرد کرد، هر چه التماس کردم، هر چه شیون، زاری و تقلا کردم فایده نداشت.
انگار هم کر شده بود هم کور! مرا روی کولش انداخت و به سمت اتاق خوابش حرکت کرد؛ به جان هر کسی که میشناختم قسمش دادم اما انگار با دیوار صحبت می کردم. مرا روی تخت پرت کرد، خواستم فرار کنم که رویم خیمه زد و با صدای رعب انگیزش آرام کنار گوشم ل*ب زد:
– تو مال منی آفر، مال من!
خواستم جیغ بزنم که با قرار گیری ل*ب هایش بر روی ل*ب های لرزانم مرا خفه کرد. شهریار! مردی که به او اعتماد کامل داشتم، جسمم را از من ربود و لکه ی ننگ و بی آبرویی را بر دامن دخترانه ام زد و مُهر بی عفتی را بر پیشانی ام کوبید. آنقدر جیغ و فغان کردم که سر آخر در سیاهی مطلق فرو رفتم.
ارسال کننده
عطرین
دانلود ها
11
بازدیدها
24
اولین انتشار
آخرین بروزرسانی
امتیاز
0.00 star(s) 0 امتیاز
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8