تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

رمان رستاخیز دیمون | نوشته معصومه نجاتی

دانلود رمان رستاخیز دیمون | نوشته معصومه نجاتی 2021-11-19

اطلاعات اثر
  • دسته بندی: داستان و رمان
  • عنوان: رستاخیز دیمون
  • نویسنده: معصومه نجاتی
  • ژانر: ترسناک | فانتزی

IMG_20200925_001754_943.jpg


دانلود رمان رستاخیز دیمون | نوشته معصومه نجاتی با لینک مستقیم در سایت کافه نویسندگان

آرامش و برکت، بر سرزمین ریجینا سایه افکنده بود و قدرت مطلق در دستان پرتوان شاه آنتوان، وسیله‌ی حکومت بر سرزمین‌های دوردست بود.‌ به ناگاه رستاخیز تاریکی سایه‌ی شوم خویش را بر سر روشنایی افکند و مردمان پاکطینت را اسیر قدرت سیاهی خویش ساخت. ‌در میان پلیدی و تباهی حکومت شی*طان، پاک‌ سرشتان قیام نموده و ارتش شی*طان را بر علیه خویش شوراندند و نبردی هولناک پدید آوردند!

قسمتی از رمان رستاخیز دیمون | نوشته معصومه نجاتی:

در ‌سرزمینی ‌پهناور‌ به ‌نام ‌ریجینا‌ در‌ شرق‌ قارهء ‌آمریکا،‌ فرمانروای‌ قدرتمندی ‌حکم فرما ‌بود.‌ پادشاهی ‌که‌ به مردمان‌ سرزمینش ‌را‌ز زندگانی‌ بخشید ‌و‌ با‌ فتح‌ سرزمین‌های ‌مجاور،‌ نعمت‌ و ‌فراوانی‌ را ‌برای ‌مردمانش ‌به ‌ارمغان ‌آورد.
هیچ ‌پادشاهی ‌توان ‌اندیشیدن ‌به ‌مقابله ‌و‌ شکست ‌وی ‌را‌نداشت؛‌ در‌حالی ‌که ‌بسیار ‌جوان‌ و ‌باهوش ‌بود،‌ سالیان سال‌ یکه تاز‌ حکومت ‌بر‌ سرزمین‌های ‌دوردست‌ خویش‌بود. شاه‌ آنتوان،‌ جوانی‌ با ا‌راده پولادین ‌و‌ غیرقابل‌ شکست؛‌ که ‌تمام ‌مردمان ‌سرزمینش ‌به‌ شدت ‌وی ‌را ‌دوست ‌می‌داشتند‌ و‌ پادشاهان ‌سر‌ تعظیم ‌بر ‌قدرت ‌بی انتهایش ‌فرود‌ می آوردند.
غرور‌ و ‌شور ‌جوانی ‌در‌ وی ‌ریشه ‌دواند ‌و ‌به ‌پادشاهی ‌مغرور ‌و ‌متکبر ‌مبدل ‌گشت ‌و ‌همه ‌را ‌به ‌چشم ‌زیردستانی‌ مفلوک‌ مینگریست!
***
در‌ میان ‌دیوارهای‌ مستحکم ‌ و‌ با ابهت قلعه،‌ که ‌بر ‌فراز‌ کوهی ‌بلند ‌بر افراشته ‌شده ‌بود،‌ شاه ‌آنتوان ‌بر ‌تخت ‌قدرت‌ خویش‌ تکیه ‌زده ‌بود ‌و ‌دانه های ‌یاقوتی ‌رنگ‌ انگور ‌را‌ با‌ طمئنینه ‌در‌ دهان ‌می‌گذاشت.
فرمانده ‌زاک ‌که ‌مردی ‌با‌ سبیل های ‌بلند‌ و ‌ابروان ‌در هم ‌تنیده‌ که‌ گیرایی ‌چشمان ‌شب‌رنگش ‌را ‌دو چندان‌ می‌کرد‌ و‌ قامتی‌ بلند ‌و‌ تنومند ‌ابهت ‌وی‌ را‌ به ‌خوبی‌ به‌ تصویر ‌می‌کشید،‌ با ‌قدم هایی ‌تند ‌به‌ نزد‌ شاه ‌آمد‌ و ‌پس ‌از‌ فرود آوردن‌ سر تعظیم‌ بر جای ‌ایستاد ‌و‌ با‌ چهره‌ای‌ غرق‌ تشویش ‌به‌سخن ‌آمد‌ و‌ گفت:
  • پسندیدم
Reactions: خانومِ شین
ارسال کننده
Blue berry
دانلود ها
106
بازدیدها
526
اولین انتشار
آخرین بروزرسانی
امتیاز
4.50 star(s) 2 امتیاز

آثار بیشتر از Blue berry

آخرین نقد و بررسی ها

این رمان عالیه بهتون پیشنهاد می‌کنم که بخونیدش
رمان قشنگیه
پیشنهاد میشه
بالا