نتایح جستجو

  1. ب

    همگانی [ همین الان داری به چی فکر میکنی؟ ]

    یه روزایی اونقد سنگینه که وقتی میری تو رختخوابت دراز بکشی قشنگ احساس میکنی یه کوه رو شونه هات بودع... هیچ زمانی نمی دونستم که چقدر زندگی زیباست و لذت بخش، مگر در فاصله بین دو حادثه بد زندگی ...، کتاب خوندن، جنگیدن برای زندگیت، حرف زدن با آدما، حتی غر زدن، دعوا کردن، قهر کردن با ادما، دوست...
  2. ب

    محفل ادبی [ حال خود را به نثر بیان کنید ]

    در حالی که نیمی از سلول های تنم شروع به مردن می کند، نیمی دیگر در تقلا برای زندگیست... ودر این نزاعی که مدت ها در من جاریست، هیچ یک را توان غلبه نیست... براستی که ما محکوم به نوعی زیستن در سایه مرگ بودیم...
  3. ب

    همگانی [ الآن چه احساسی داری؟ ]

    بغضی وقتا اتفاقایی میفته که آدم میبینه اصلا مهم نیست که چه اتفاقایی پیرامونش میفته نمیدونم کی باهاش صادق یوده کی نه کی کلاهبرداره کی نه کسی دوست داره کی دشمنته ... مطلقا هیچی برات مهم نیست هیچی... فک کنم از اون دسته ادما باشم که روز مرگمم علت مرگم مشخص نشه... بعضی آدما اونقد باورت دارن که حتی...
  4. ب

    محفل ادبی [ حال خود را به نثر بیان کنید ]

    بله من منطقی تصمیم میگیرم و با احساساتم برای تصمیمی که گرفتم عزاداری میکنم... علیرضا شیدی
  5. ب

    دنباله دار ➸⊙یه سوال از نفر بعد بپرس➸⊙

    فک نمی کنم به اون مرحله برسم ولی احتمالا بسیار مهربان و بادرایت با توجه به تعلیمات رشتم... تو چه کاری خیلی تخصص داری؟
  6. ب

    همگانی [ الآن چه احساسی داری؟ ]

    مغزم داره سوت میکشه از این چیزی که دیدم اصلا باورم نمیشه ... پناه بر خدا ... باورم نمیشه رفیقم بیاد ایده های منو بفهمه ببره برا یه کلاهبردار اجراش کنه ...
  7. ب

    همگانی [ الآن چه احساسی داری؟ ]

    قربانت جانم♥️♥️ هر جا باشی شاد باشی و خوبی ها احاطه ت کزده باشن♥️♥️ + رفع اسپم: خوبم
  8. ب

    محفل ادبی [ حال خود را به نثر بیان کنید ]

    من در پسِ در تنها مانده بودم همیشه خودم را در پس یک در تنها دیده‌ام گویی وجودم در پای این در جا مانده بود در گنگیِ آن ریشه داشت آیا زندگی‌ام صدایی بی‌پاسخ نبود؟!... سهراب سپری
  9. ب

    همگانی [ الآن چه احساسی داری؟ ]

    بالاخره بعد دوسال سخت به یه زندگی معمولی رسیدم، نمی دونی چقد دل انگیزه ... حسم مث تابستون دوسال پیشه انگار قراره با زیباترین های دنیا آشنا شم امیدوارم که مث این دو سال نگذره... با بعضی آدمای زندگیم مث مادری که با پاره تنش و عزیزترینش رفتار می کنه، رفتار کردم لیاقت بیشترین صداقت ها، بیشترین...
  10. ب

    دنباله دار ➸⊙یه سوال از نفر بعد بپرس➸⊙

    ۴-۶ ساعت گمونم بشه چن تا مهارت تو زندگیت تاحالا یادگرفتی
  11. ب

    همگانی [ الآن چه احساسی داری؟ ]

    احساس میکنم اگه اینبار جواب سوالم نفهمم تا ابد دیگه سکوت می کنم نه گله نه شکایت و نه دوستی و نه حمایت... سکوت مطلق و ابدی...
  12. ب

    همگانی [ همین الان داری به چی فکر میکنی؟ ]

    یکی دو سال گذشته هر بار اومدم حرف زدم، منتظر بودم که بگه چرا؟! دلیل این همه ماجرا، دلیل این همه ابهام و سکوت چیه؟... گاهی نصف شب از خواب بیدار میشم و می بینم تو ذهنم این علامت سوال بزرگ هست که چرا؟ و تمام اون روزم با غم میگذره که چرا؟ من واقعا منتظر جواب این سوالم... احساس میکنم زندگی من فقط...
  13. ب

    همگانی دلم می‌خواد...

    امتحان نداشته باشم قبل سی پرونده تا دکتراتون ببندین که بعدش مزخرفه درس خوندن
  14. ب

    همگانی [ الآن چه احساسی داری؟ ]

    چه میشه گفت...
  15. ب

    همگانی دلم می‌خواد...

    حافظم پاک شه کامل
عقب
بالا پایین