نتایح جستجو

  1. HADIS.HPF

    اطلاعیه ✅درخواست تایید رمان✅

    درخواست شما موافقت شد ناظر ارشد شما: @دیـوا مشخصات رمان اعم از عنوان، ژانر و نام نویسنده؛ به همراه خلاصه کلی از داستان رمان، خلاصه ارسال کنید
  2. HADIS.HPF

    در حال تایپ رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf

    هنوز روی مبل نشسته بودم که شبنم با یک بسته پماد از آشپزخونه برگشت. بی‌هیچ حرفی روبه‌روم زانو زد. نور زرد چراغ، سایه‌روشن روی صورت نگرانش انداخته بود. دستم رو گرفت، دستم یخ بود. آروم سر انگشتاش رو روی کبودی کنار چشمم کشید. اخم کرد. صداش بغض داشت اما تلاش می‌کرد آروم حرف بزنه: – کار احمقانه‌ای...
  3. HADIS.HPF

    در حال تایپ رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf

    شبنم با دو لیوان دمنوش تو دست، کنار شادی نشسته بود. چشم‌هاش خسته بود، اما لبخند به ل*ب داشت. شادی، صداش نرم و پر ذوق بود: - خوبه که برگشتی… دیشب همه چیز… آره، بهتره بگم “سینمایی” بود! نشستم و لیوان گرم رو از شبنم گرفتم، با چشم‌هام ازشون خواستم شروع کنند. شبنم ل*ب باز کرد: - وقتی رسیدیم کلانتری،...
  4. HADIS.HPF

    در حال تایپ رمان تاکسیدرمی | نویسنده hadis hpf

    نور چراغ‌قوه‌ها اتاق را مثل یک نمایش سوررئال روشن کرده بود. تیم بررسی صحنه، ساکت و با دقت مشغول بود. هیچ جسدی نبود، اما چیزی توی فضا سنگینی می‌کرد؛ یک حضور… یک تهدید بی‌کلام. درست مثل تئاتری بی‌بازیگر، که فقط برای ترسیدن تماشاچی طراحی شده باشد. نیلوفر خم شد و از کنار آینه‌ روی میز، یک لیوان...
  5. HADIS.HPF

    در حال تایپ رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf

    زنگ در رو زدم، خونه‌ی ویلایی عمو رضا با اون درخت‌های سرسبز و برگ‌های نیمه‌خشک شده، حال و هوای یه پناهگاه امن رو داشت. صدای قفل در که باز شد، نفسم رو بیرون دادم. در رو کمی هل دادم، صدای جیر جیرش تو گوشم پیچید. حیاط پر از بوی خاک و عطر یاس بود، چند قدم برداشتم. صدای جیرجیرک‌ با خش‌خش برگ زیر پام...
  6. HADIS.HPF

    در حال تایپ رمان تاکسیدرمی | نویسنده hadis hpf

    هوا گرم‌تر از همیشه بود. آفتاب تیر، پوست را می‌سوزاند و آسفالت خیابان‌ها زیر چرخ ماشین نرم می‌شد. کولر ماشین سراتو با تمام توان کار می‌کرد، اما باز هم عرق از شقیقه‌ی فرهاد پایین می‌لغزید. آرش صندلی‌اش را عقب کشیده بود، دست به سینه، و بی‌صدا به جاده نگاه می‌کرد. هر دو می‌دانستند این «برداشت پنجم»...
  7. HADIS.HPF

    در حال تایپ رمان تاکسیدرمی | نویسنده hadis hpf

    زمان حال - واحد جرائم خشن و ویژه صبح روز بعد، اداره‌ مثل همیشه نبود. انگار همه‌چیز در سکوتی سنگین غرق شده بود. فرهاد بی‌حوصله از بین خبرنگارهای جنایی گذشت. وارد ساختمان که شد نگاهی به راهروی خالی انداخت. هنوز خستگی شب قبل توی تنش بود. صدای پوتین فرهاد روی سرامیک‌های راهرو می‌پیچید. چهره‌اش...
  8. HADIS.HPF

    در حال تایپ رمان هیپنوگوجیا| ballerina

    نویسنده‌ی عزیز؛ ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای انتشار رمان خود، خواهشمندیم قبل از تایپ رمان، قوانین تایپ رمان را مطالعه فرمایید: [قوانین جامع تایپ رمان] برای رفع ابهامات و اشکالات در را*بطه با تایپ رمان، به این تاپیک مراجعه کنید: [اتاق پرسش و پاسخ رمان‌نویسی] برای...
  9. HADIS.HPF

    دفترکار دفتر کار ناظر ارشد Hadis hpf

    رمان مترو نویسنده: @بی صدا وضعیت: تایید شد✅ https://forum.cafewriters.xyz/threads/41038/
  10. HADIS.HPF

    اطلاعیه ✅درخواست تایید رمان✅

    درخواست شما موافقت شد ناظر ارشد شما: @malihe مشخصات رمان اعم از عنوان، ژانر و نام نویسنده؛ به همراه خلاصه کلی از داستان رمان، خلاصه ارسال کنید
  11. HADIS.HPF

    در حال تایپ رمان مترو | بی‌صدا

    نویسنده‌ی عزیز؛ ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای انتشار رمان خود، خواهشمندیم قبل از تایپ رمان، قوانین تایپ رمان را مطالعه فرمایید: [قوانین جامع تایپ رمان] برای رفع ابهامات و اشکالات در را*بطه با تایپ رمان، به این تاپیک مراجعه کنید: [اتاق پرسش و پاسخ رمان‌نویسی]...
  12. HADIS.HPF

    در حال تایپ رمان تاکسیدرمی | نویسنده hadis hpf

    نیمه شب رسیده بود. صدای گریه‌های بریده‌ی برادرش از اتاق بغلی می‌آمد. صدایی خفه و تیز، مثل زخمی که بخواهد پنهانی خون‌ریزی کند. پسرک روی چهارپایه کوچک دستشویی ایستاده بود تا قدش به آینه برسد. لباسش، آغشته به خون خشک ‌شده بود. پوست صورتش، ماسیده با ردهایی از خون‌ گوزن بیچاره، بوی باروت هم هنوز توی...
  13. HADIS.HPF

    چالش [ تمرین نویسندگی ]2️⃣

    در تاریکی مطلق، صدایی آشنا نامم را زمزمه کرد. نه جایی بود، نه زمانی. فقط من بودم و آن صدا. انگار کسی از دل خودم، از جایی که سال‌ها دفنش کرده بودم، بیدار شده باشد! گفتم: «تو دیگه چرا برگشتی؟» پاسخی نداد. فقط نفس کشید، درست کنار گوشم. سرد، آهسته، شبیه کسی که هنوز نمرده، اما مدت‌هاست زنده نیست...
  14. HADIS.HPF

    چالش [تمرین نویسندگی]8️⃣

    همه بهم گفتند آخر تونل نوره، ولی هیچ‌کس نگفت بعضی‌ تونل‌ها بن‌بست هستند.
  15. HADIS.HPF

    دفترکار دفتر کار ناظر ارشد Hadis hpf

    رمان وارث نفرین نویسنده: @حسام.ف وضعیت؛ تایید شد✅ ایده بسیار جالب https://forum.cafewriters.xyz/threads/41006/
  16. HADIS.HPF

    در حال تایپ رمان وارث نفرین | حسام.ف

    نویسنده‌ی عزیز؛ ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای انتشار رمان خود، خواهشمندیم قبل از تایپ رمان، قوانین تایپ رمان را مطالعه فرمایید: [قوانین جامع تایپ رمان] برای رفع ابهامات و اشکالات در را*بطه با تایپ رمان، به این تاپیک مراجعه کنید: [اتاق پرسش و پاسخ رمان‌نویسی]...
  17. HADIS.HPF

    مطالب جالب .|آمارهای جالب انجمن|.

    ریا نشه انقدر تو لیست پربازدید‌ها هستم😎😍😌
  18. HADIS.HPF

    در حال تایپ وان‌شات بازتاب‌های خاموش | حمیدرضا نبی‌پور

    ‌ نویسنده‌ی عزیز؛ ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای انتشار رمان خود، خواهشمندیم قبل از تایپ وانشات، قوانین تایپ وانشات را مطالعه فرمایید: قوانین تایپ وانشات | کلیک کنید برای رفع ابهامات و اشکالات در را*بطه با تایپ وانشات، به این تاپیک مراجعه کنید: [اتاق پرسش و پاسخ ]...
عقب
بالا پایین