میزنم فریاد و میگویم کمک
میدهد پاسخ بمن دیوار و میگوید کمک
پشت سر پلها همه ویران شده
راه برگشتی که نیست
بین من با گور تنها یک قدم
مانده و میترسم از مرگی چنین
من نمیخواهم بمیرم آسمان
من نمیآیم بسویت ای زمین
آنکه مرگش آرزو بود،او همای دیگریست
آنکه در من بود و اکنون این چنین بیگانه است
دینهائی...