نتایح جستجو

  1. P

    اتمام یافته ترجمه رمان تعهد تاریک |پرستو کاربرانجمن کافه نویسندگان

    خوابم برد اما کالِن بیدارم کرد او به من گفت: - ساکت باش! به اطراف نگاه کردم تا بفهمم چه اتفاقی افتاده است. هوا گرگ و میش بود اما جنگل هنوز تاریک بود. چشم‌های خواب‌آلوده‌ام را مالیدم همه چیز عادی بود، به گوشش اشاره کرد. تلاش کردم که صدای زمزمه‌ای که از دور می‌آمد را بشنوم. چشم‌هایم گرد شد و قلبم...
  2. P

    اتمام یافته ترجمه رمان تعهد تاریک |پرستو کاربرانجمن کافه نویسندگان

    فصل بیست و یک به درخت بزرگ و کهنسالی رسیدیم. ریشه‌هایش را مانند یک پتو بر روی زمین گسترانیده بود. کالِن گفت: - این‌جا پایان قلمرو ما هست. - من رو این‌جا تنها می‌زاری؟ مطمئن نبودم که این مسیر به کجا می‌رسد. نمی‌خواستم که تنها بمانم. در واقع دوست نداشتم که اجازه بدهم او برود. برگشت و به چشمانم...
  3. P

    اتمام یافته ترجمه رمان تعهد تاریک |پرستو کاربرانجمن کافه نویسندگان

    خورشید در حال غروب بود، از لابه لای درخت‌ها چند منظره به نظرم آشنا آمد. فریاد زدم: - خونه‌ام! می‌خواستم که بدوم اما وقتی که حالت غمگینِ چهره کالِن را دیدم، صرف نظر کردم. او واکنشی نشان نداد. چهره‌‌ی غمگین او قلبم را به درد می‌آورد. - آزورا می‌تونیم چند دقیقه‌ای تنها باشیم؟ سرش را به نشانه‌ی...
  4. P

    اتمام یافته ترجمه رمان تعهد تاریک |پرستو کاربرانجمن کافه نویسندگان

    فصل بیست و دو آزورا به من خیره شده بود، به سمت او رفتم. - تو تغییر کردی؟ - چیزی نیست... فقط می‌خوام برگردم خونه! - اولاندر متأسفم. همه این‌ اتفاقات تقصیر من بوده. باید تو رو به خونه برگردونم و همه چی رو برای اون‌ها توضیح بدم. باید آمادت کنم. شاید اگر تو رو جای دورتری پنهان می‌کردم... من...
  5. P

    اطلاعیه ✨اعلام درخواست نقد رمان در حال ترجمه✨

    درخواست نقد برای رمان تعهد تاریک
  6. P

    ?زاد روزِ مدیـرکلِ بهشت?

    مبارک باشه‌ رفیق بهترین رفیقم .انشاءالله ۱۲۰ ساله بشی و اینطوری ببینمت. @Hosein در ضمن حداقل عکس دامادیت دیگ نصفه نباشه. ???میسی. تامااام.
عقب
بالا پایین