نتایح جستجو

  1. D

    معرفی [پنج بازمانده] اثر[[هالی جکسون]]

    گاهی آرزو می‌کرد مدی لاوُی بود، آن خانهٔ گرم مال خودش بود و همان‌جا زندگی می‌کرد و صاحب تمام چیزهایی بود که دیگر نداشتشان. بس کن. گونه‌هایش قرمز شدند. شرم مثل عذاب‌وجدان و خشم، حسی داغ و قرمز بود. چرا کِنی‌ها نمی‌توانستند با عذاب‌وجدان و شرم، خانه‌شان ر اگرم کنند؟ ولی به‌زودی اوضاع بهتر می‌شد،...
  2. D

    معرفی [پنج بازمانده] اثر[[هالی جکسون]]

    «سروصدایی عجیب از شکم رد بلند شد و در میان صدای لاستیک‌های کاروان مخفی ماند. گرسنه نبود، مگر نه؟ همین چند ساعت پیش شام خوردند. ولی آن حس شدت گرفت، پس پاکت چیپس را از جلوی مدی بلند کرد. یک مشت برداشت و با احتیاط، یکی‌یکی در دهانش گذاشت. نوک انگشتانش پنیری شد. سایمون ایستاد و گفت: «اوه، آره.» به...
  3. D

    معرفی [پنج بازمانده] اثر[[هالی جکسون]]

    «عالیه.» رد اسامی افراد، مکان‌ها یا اشیای مدنظرش را به یاد نمی‌آورد. ولی کل روز در راه بودند. حدود دوازده ساعت پیش از خانه راه افتادند. به اندازهٔ کافی بازی نکردند؟ رد منتظر بود سفر تمام شود تا بالاخره بخوابد؛ در سمت راست یا چپ. فقط می‌خواست تمام شود. قرار بود فردا همین ساعت به گالف‌شورز برسند و...
  4. D

    معرفی [پنج بازمانده] اثر[[هالی جکسون]]

    «مدی با لبخند بشکن زد. «رد کِنی، تمرکز کن.» پوست مدی هیچ‌وقت چروک نمی‌شد؛ حتی وقتی لبخند بزرگی می‌زد. پوست خامه‌ای او، نرم و صاف بود. برای همین وقتی در عکس‌ها کنار هم می‌ایستادند، کک‌ومک‌های رد بیشتر به چشم می‌آمد. تقریباً هم‌قد بودند. البته موهای رد بلوند تیره و موهای مدی قهوه‌ای روشن بود؛ یعنی...
  5. D

    معرفی [پنج بازمانده] اثر[[هالی جکسون]]

    جملات درخشانی از کتاب پنج بازمانده: «بود و نبود. قرمز و سیاه. یک لحظه اینجا، یک لحظه آنجا. چهره‌اش در آن‌سوی شیشه. پنهان در نور چراغ‌های پیش رو، پیدا در تاریکی بیرون. محو. پنجره چهره‌اش را در مشت گرفت. خوب است، می‌تواند مال خودش باشد. ولی برگشت، شیشه هم نخواستش. تصور رِد به او خیره شد ولی...
  6. D

    معرفی [پنج بازمانده] اثر[[هالی جکسون]]

    آن‌ها ناگهان بنزین خالی می‌کنند و وقتی به هر چهار لاستیک آن‌ها شلیک می‌‌شود می‌فهمند که این قضایا اتفاقی نیست. حالا کاروان آن‌ها در میانهٔ ناکجاآباد خراب شده و موبایل هیچ‌کدام از آن‌ها نیز آنتن نمی‌دهد. این گروه کم‌کم متوجه می‌شوند که این حادثه اتفاقی نبوده است. شخصی آن‌ها را آن‌جا گرفتار کرده...
  7. D

    معرفی [پنج بازمانده] اثر[[هالی جکسون]]

    پنج بازمانده داستان سفرِ هشت ساعتهٔ شش دوست است که اصلاً آن‌طور که فکر می‌کنند پیش نمی‌رود و در انتها تنها پنج نفر از آن‌ها زنده می‌مانند. رِد کِنی هجده‌ساله، در یک سفر جاده‌ای برای تعطیلات بهاری با پنج دوست خود است: بهترین دوستش، برادر بزرگترش، دوست دختر بی‌نظیرش، دوستی که مخفیانه به او علاقه...
  8. D

    دفترچه خاطرات [دفترچه خاطرات مآه نآز]

    ﻫﺮ ﺁﺩمی ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻭﺩ... ﯾﮏ ﺭﻭﺯ، ﯾﮏ جایی و به ﯾﮏ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺑﺮمی‌گردد. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻫﺴﺖ؛ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺧﺎﻃﺮﻩ! این تاپیک متعلق به @مآه نآز می‌باشد؛ از ارسال اسپم در آن خودداری نمایید.
  9. D

    معرفی کتاب[شام با آدری هپبرون] اثر[[ربکا سرل]]

    این اثر اولین بار در سال 2018 منتشر شد و از آن استقبال گسترده‌ای صورت گرفت. شیوه‌ی بیان، لحن نویسنده و موضوع بدیع کتاب شام با آدری هپبورن این اثر را در نوع خود منحصر به فرد کرده است. نویسنده با هوشمندی تمام شما به مهمانی شامی غیرمتعارف دعوت می‌کند و درست هنگامی که انتظارش را ندارید، شما را...
  10. D

    معرفی کتاب[شام با آدری هپبرون] اثر[[ربکا سرل]]

    مهمانی با سرو پیش غذا و ریختن نوشیدنی شروع می‌شود و در نهایت مشخص می‌گردد که دلیلی برای دور هم جمع شدن این شش نفر وجود دارد. با گذشت زمان، مهمانان مکالمه را به سمت عشق و خانواده سوق می‌دهند. در این مهمانی برخی از پیوند‌های گسسته به هم وصل می‌شوند و برخی روابط تا آخر فرو می‌پاشند. شام با آدری...
  11. D

    معرفی کتاب[شام با آدری هپبرون] اثر[[ربکا سرل]]

    مهمان شماره‌ی دو کسی جز توبیاس نیست. به وضوح می‌توان فهمید که او هنوز سابرینا را دوست دارد. ربکا سرل در فصل‌های مهمی از شام با آدری هپبورن چگونگی رابطه‌ی عاطفی سابرینا و توبیاس و علت شکست آن را آشکار می‌سازد. مهمانان چهارم و پنجم نیز به نوعی تداعی‌گر گذشته‌ی سابرینا هستند: استاد فلسفه‌ و پدرش که...
  12. D

    معرفی کتاب[شام با آدری هپبرون] اثر[[ربکا سرل]]

    مهمان شماره‌ی اول جسیکا، بهترین دوست اوست. برای جسیکا همه‌ی روابط عاشقانه مستقیماً باید به ازدواج و فرزند ختم شوند. جسیکا شاهد لحظه به لحظه‌ی رابطه‌ی عاشقانه‌ی سابرینا با توبیاس بوده است: یک عشق دراماتیک و طوفانی که هرگز به ازدواج تبدیل نشد.
  13. D

    معرفی کتاب[شام با آدری هپبرون] اثر[[ربکا سرل]]

    سال‌ها پیش، سابرینا با سوال بالا درگیر شد... او در خیالات خود به این موضوع اندیشید که اگر می‌توانست پنج مهمان برای شام تولد خود داشته باشد، چه کسانی را دعوت می‌کند. اما او هرگز فکر نمی‌کرد که شام فانتزی‌اش یک روز به حقیقت بپیوندد و به یک جلسه‌ی روان‌درمانی کارآمد تبدیل شود!
  14. D

    معرفی کتاب[شام با آدری هپبرون] اثر[[ربکا سرل]]

    تصور کنید می‌توانید افرادی را که دوستشان داشتید - مرده یا زنده - برای یک شب در یک میز جمع کنید... اگر چنین چیزی به واقعیت بپیوندد چه می‌شود؟ این سوالی‌ست که ربکا سرل (Rebecca Serle) در رمان جذاب خود، شام با آدری هپبورن (The Dinner List) شما را با آن‌ مواجه می‌کند.
  15. D

    معرفی کتاب[شام با آدری هپبرون] اثر[[ربکا سرل]]

    کتاب شام با آدری هپبورن نوشته‌ی ربکا سرل کافه نویسندگان شیرینِ عاشقانه‌ست که به روایت داستان زنی به نام سابرینا می‌پردازد. به او این فرصت داده شده که پنج نفر، زنده یا مرده را به مهمانی شام تولد خود دعوت کند و در میان افراد منتخب سابرینا نام آدری هپبورن به چشم می‌خورد... پس با پرفروش‌‌ترین اثر...
  16. D

    معرفی کتاب[عمارت گالانت] اثر[[ویکتوریا شواب]]

    ویکتوریا شوابویکتوریا الیزابت (V. E.) شواب (زاده 7 ژوئیه 1987) یک نویسنده فانتزی آمریکایی است که به خاطر رمان سال 2013 Vicious، سریال سایه های جادوگری و برای داستانهای کودکان و نوجوانانش تحت عنوان ویکتوریا شواب که در سال 2013 منتشر شده است، مشهور است.
  17. D

    معرفی کتاب[عمارت گالانت] اثر[[ویکتوریا شواب]]

    سایر ساکنین زبان اشاره نمی دانند، بعضی دخترها او را مورد آزار و اذیت قرار می دهند، و ساختمان مدرسه پر از موجوداتی است که فقط «الیویا» می تواند آن ها را ببیند. او پس از مدتی، نامه ای را از طرف «عمو آرتور» دریافت می کند که در آن، از او دعوت شده که برای زندگی به «عمارت گالانت» برود. «الیویا» اما به...
  18. D

    معرفی کتاب[عمارت گالانت] اثر[[ویکتوریا شواب]]

    کتاب «عمارت گالانت» رمانی نوشته «ویکتوریا شواب» است که اولین بار در سال 2022 به چاپ رسید. اگرچه هنرمندی نوجوان به نام «الیویا»—که 14 ساله است و از طریق زبان اشاره ارتباط برقرار می کند—از یک سالگی در «مدرسه مریلانس برای دختران مستقل» زندگی کرده، اما هیچ وقت احساس نکرده که این مکان، خانه او است.
  19. D

    کاریکلماتورهای سهراب گل هاشم

    دیگران کاشتند و ما خوردیم , چشم‌شان کور باز هم بکارند تا بخوریم.
عقب
بالا پایین