نتایح جستجو

  1. م

    اسمشو نبر زندگیت چیه؟

    این کارو کنی مردم چی میگن این کارو نکن زشته:rocket: تنها جمله ی منفی که باید بهم بگن "تو نمیتونی این کارو کنی" موفق ترین کاریم میشه که انجام دادم:aiwan_light_dirol::aiwan_light_smoke:
  2. م

    اگر یکی فیلم زندگیت رو بسازه حاضری تماشا کنی؟!

    اره دوست دارم ببینم بقیه چجوری میبینن زندگیمو
  3. م

    ••❁ تَوَلُدِ یِک پَری❁••

    تولدت مبارک:dev14:
  4. م

    صندلی داغ سری چهل چهارم صندلی داغ| mobina.d ناظر رمان

    :nusenuse: والا تا میخوام پیامارو بخونم ببینم چی شده شب میشه فرصت پیام دادن نیست:LOL:
  5. م

    صندلی داغ سری چهل چهارم صندلی داغ| mobina.d ناظر رمان

    :icon12:
  6. م

    دوست داری کی به مراسم ختمت نیاد؟!

    کل فامیل?وای وای فامیلای دور که اصن
  7. م

    کارگاه آموزش هنری (طراحی و نقاشی)

    اعلام امدگی هر دو
  8. م

    عکس [ این عکس رو تقدیم میکنم به ... ]

    وقتی میگم تو فیلم فقط سیگار روشن میکنه اصن نمیکشه:aiwan_light_smoke: :dancer2: :eusa_dance::ROFLMAO: @حورا
  9. م

    [mobina.d] دومین دوره کارگاه آموزشی دلنوشته نویسی

    تمرین اول 99/11/27 نمی‌دانم چرا تازگی‌ها، قلم برایم سنگین شده و کاغذ...
  10. م

    اتمام یافته اپیزود دژاوو | مبینا دلگشایی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    نام اثر: دژاوو نویسنده: مبینا دلگشایی ژانر: عاشقانه - تراژدی ناظر: @MRyWM سطح : فاقد تگ ویراستار: @DiMond توضیحات: اپیزود درباره‌ی دختری‌ست که از دار دنیا، فقط مادربزرگ بیمارش برایش باقی مانده و هیچ دوست و آشنایی ندارد. در یکی از شب‌هایی که از اوضاع و احوالش گله می‌کند، برای خود رویایی می‌سازد...
  11. م

    [mobina.d] دومین دوره کارگاه آموزشی دلنوشته نویسی

    تمرین دوم 99/11/29 نمی‌دانم باید خوشحال باشم از زندگی جدیدم یا ناراحت! حتی نمی‌دانم باید برگردم یا بمانم! آنجا مردی را داشتم که با اینکه ازدواجمان سنتی بود، دوستم داشت. بچه‌ای داشتم که تازه یاد گرفته بود مامان بگوید. اما اینجا دور از آن دو در حال پیدا کردن خودم...
  12. م

    اتمام یافته اپیزود دژاوو | مبینا دلگشایی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    از دیشب تا حالا، حسم به وجود داشتن‌ات بیشتر شده. آن‌قدر که مطمئنم الان داری صدام رو می‌شنوی! چند تا تصویر محو، مثل پازل حل نشده تو ذهنم هستند که هنوز نتونستم حل‎شون کنم. انگار خیلی از تیکه‌هاش گم شده. حتی حس می‌کنم می‌شناسمت. یه آشنای قدیمی؛ یه آشنای ناآشنا! (خنده کوتاه) شاید فعلاً باید به همین...
عقب
بالا پایین