نتایح جستجو

  1. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    نیوت و آنا با چشمای ورقلمبیده و صورت های متعجب نگاهم میکردن. منم بدون توجه پشتم رو بهشون کردم و بعد از خوردن شام وارد خوابگاه شدم خسته خودم رو روی تخت زوار در رفته انداختم که صدای جیر جیر داد. میدونم که رفتارم واسشون عجیب بود چون اول از همه من بودم که پیشنهاد کمک کردن دادم و اون ها هم قبول کردن...
  2. Mayar

    نظارت همراه رمان سایه‌های تمرد | ناظر: Tiam.R

    سلام، سه پارت جدید گذاشته شد.
  3. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    نگاهم رو سمت نیوت و آنا کشیدم، آنا و نیوت هردو با چشم های اشکی و چهره هایی پر از غم نگاهم می کردند. ترسم بیشتر شده بود، نمی‌خواستم اون چیزی که تو ذهنم بود رو باور کنم. با لکنت گفتم: _نمر..ده درسته؟ بهم بگ..ین که نمرده. با گریه بلند داد زدم و گفتم: _توروخدا یه چیزی بگین. بگین که زنده است، بگین...
  4. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    سوزان با لکنت که ناشی از کتک خوردن های زیاد بود گفت: - مایا من نمی..تونم اسم دوست هام رو لو بدم مگر...نه اونا هم کش..ته میشن من از مرگ نمی...ترسم. اون..ها کسانی هست..ند که برای من عزیزند،نمیخوام کس دی..گه ای هم بخاطر من بمی..ره. بعد اتمام حرفش رو کرد سمت کولتر و گفت: - و تو عوضی اینو یا..دت...
  5. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    با تموم شدن جمله توسط آنا همه‌مون به سمت در یورش بردیم و بدو بدو وارد محوطه شدیم. همه خوب می‌دونستیم که هرکی که بخواد حتی فکر فرار از این خراب شده هم به ذهنش خطور کنه چه مجازات سختی در انتظارشه چه برسه به اینکه دیگه فرار هم بکنه. به محوطه که رسیدیم همه ی بچه‌های سازمان با لباس خواب و موهای...
  6. Mayar

    نظارت همراه رمان سایه‌های تمرد | ناظر: Tiam.R

    باسلام سه پارت اولیه گذاشته شد.
  7. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    در حال دویدن و جیغ کشیدن بودم که یهو نمی‌دونم پاهام به چی گیر کرد که با سر فرود اومدم تو زمین. با فرود اومدن من تو زمین، صدای قهقهه‌ی نیوت و آنا بلند شد. نیوت: - آی! آی! خدا نکشتت یه جوری می‌دویدی که یاد میگ میگ خدا بیامرز افتادم ها ها ها... آنا که همچنان داشت می‌خندید، بهم نزدیک شد و از رو زمین...
  8. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    امروز نوبت ما چهار تا بود که بریم داخل ساختمان اصلی رو تمیز کنیم اما بیچارگیمون تازه وقتی شروع شد که کاترین چشم‌هاش به ما چهار تا افتاد و بهمون نزدیک شد. نیوت که بدجور ترسیده بود خودش رو پشت تامس قایم کرد و صدای لرزان‌ش بلند شد. - بچه‌ها بدبخت شدیم به فنا رفتیم الان میاد تیکه‌تیکه‌مون می‌کنه...
  9. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    صدای مزخرف و چندش اون زنیکه باز تو کل سازمان پیچید. زن: - هوی اشغال‌ها! زود تن لشتون رو جمع کنید گم شید بیاید بیرون باید سرشماری کنیم. نگاهی به بچه‌ها انداختم همه‌شون خواب بودند ، نیوت که برعکس رو شکمش خوابیده بود و یه دستش هم از تخت افتاده بود پایین،آنا هم که دهنش اندازه غار باز بود و آب دهنش...
  10. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    https://uploadkon.ir/uploads/5a5a14_25b9eb13-25Negar-1747107595702.png نویسنده:Mayar ژانر:عاشقانه،تراژدی،جنایی ناظر: @Tiam.R خلاصه:داستان حول دختری حساس و عاشق رویاها می‌چرخد که در یک شب تاریک به‌دست خلافکاران دزدیده می‌شود. این واقعه آغازگر سفری سخت و چالش‌برانگیز است که او را از یک انسان...
  11. Mayar

    اطلاعیه ✅درخواست تایید رمان✅

    سلام درخواست تایید رمان داشتم
عقب
بالا پایین