نتایح جستجو

  1. Gola

    شعر | اشعار زینب حسامی |

    عشق عباس بوده ، عشق خدا ، بوسه داده به دست او زهرا کعبه ی رادی و جوانمردی ، که جهان بر وفاش مدیونست
  2. Gola

    شعر | اشعار زینب حسامی |

    “ع “یعنی علم نیفتاده ، ”ب” ،،،برایش برادری کرده “آ” الفبای آب بستن شد، “سین: سری روی نیزه گلگونست
  3. Gola

    شعر | اشعار زینب حسامی |

    حرف شعرم شدست دستانت ، ای که دستان تو رها بودست دست هر دسته ی علم سرشار ، از گل و غنچه های مضمونست
  4. Gola

    شعر | اشعار زینب حسامی |

    مثل لیلا به آفتاب غزل ، هی بتاب و جهان منور کن تو همان یوسفی که دامن تو ، شاهد نقض نص ِّ قانونست
  5. Gola

    شعر | اشعار زینب حسامی |

    ما بلد بوده ایم نام تو را مثل عشقی که در رگ و خونست مثل شعری لطیف و رویایی که خوش آهنگ و نغز و موزونست
  6. Gola

    شعر | اشعار زینب حسامی |

    مولا دخیل بسته ی لطف توام هنوز می خواهم از کنار ضریحت نرانی ام چون مشهد الرضای شما بوی عشق داشت دلبسته ی شما شده ام ،آسمانی ام …
  7. Gola

    شعر | اشعار زینب حسامی |

    با اشک ِ توبه آمده ام در حضورتان سوی بهشت روضه ی خود می رسانی ام گرد و غبار روی دل من نشسته است در حسرت سبک شدنم می تکانی ام
  8. Gola

    شعر | اشعار زینب حسامی |

    گاهی که شهد معجزه را می چشانی ام در روبه روی پنجره ات می نشانی ام از دل سلام میکنمت مهربان ترین آیا به سمت جاذبه ات می کشانی ام
  9. Gola

    شعر | اشعار زینب حسامی |

    ای کاش تا نگاه کنی سوی قلب من مانا شوند با تو همه مهزیارها خون است قلب عاشق ما از نبود تو خونتر شدند از غم دوری انارها بس کن که خون دیده چکیده است هر زمان اقا بیا ، تمام کن این انتظار ها
  10. Gola

    شعر | اشعار زینب حسامی |

    وقتی که ماهتاب وجودت عیان شوند افتند از طراوت خود شهریارها بی تو زمین حکایت خاموش چاه بود لبیک را بگو شه لیل و نهارها
  11. Gola

    شعر | اشعار زینب حسامی |

    برگرد سمت باغ دل ما بهار سبز یوسف ترین به سبزی هر چه تبارها ای وام دار صورت ماهت تمام عرش پروانه ها به گرد تو در هر مزار ها
  12. Gola

    شعر | اشعار زینب حسامی |

    مرداب های غیر خودی جار میزنند دستی بزن به روی زمین مانده کارها تا کی به ل*ب حکایت امن الیجیب ها تا کی به مویه خون بشود روزگارها
  13. Gola

    شعر | اشعار زینب حسامی |

    باران ترین حادثه،ای کوهسار عشق عاشق ترند بر تو تمام نگارها بر باد رفته اند چه منصورها عشق سرها به سجده بر غزلستان دارها
  14. Gola

    شعر | اشعار زینب حسامی |

    گم گشته اند از غم حیرت مدارها بر باد رفته فرصت صبر و قرارها وقتی که نیستی غزل عشق ابتر است ای ابشار سبز قشنگ بهار ها
  15. Gola

    شعر | اشعار زینب حسامی |

    اگر چه همسر او جام زهر نوشانده اگر چه خون جگر در غزل هویدا بود ولی قسم به تمامی ِ روضه خوانی ها که پاره های جگر از سقیفه بر جا بود …
  16. Gola

    شعر | اشعار زینب حسامی |

    پسر میانه ی کوچه چقدر بی تاب است و ذوالفقار علی در نیام‌گریان تر تمام کن قلمم پاره های آتش را که سهم کودک او گریه های پنهان تر
  17. Gola

    شعر | اشعار زینب حسامی |

    دوباره مرثیه خوانم امان از آن کوچه دوباره حادثه ای تلخ میشود تکرار دوباره ضربت سیلی و صورت مادر یکی ز دست عدو خورده و یکی دیوار
  18. Gola

    شعر | اشعار زینب حسامی |

    نشسته مردم چشمش به ساحل تیره به یاد خاطره ی تلخ و سیلی و بازو چه سخت آمده واژه چقدر غمناک است دل از تکلم بازو و آتش و پهلو
  19. Gola

    شعر | اشعار زینب حسامی |

    تمام ملک دلش بغض و ماتم و چشمش شبیه حضرت مولا همیشه بارانی به خانه ی کرمش از جفای نامردان به غیر غصه و ماتم نداشت مهمانی
  20. Gola

    شعر | اشعار زینب حسامی |

    بزرگ شد حسن و در عشیره ی زهرا کلید باب کرامت به دست آقا بود سحاب رحمت حق در درون چشمانش و دستهای کریمش مثال دریا بود
عقب
بالا پایین