نتایح جستجو

  1. K

    اتمام یافته دلنوشته کاخ عشق | به قلم کوثر بیات و حسین حسینی

    عشق من و تو از همان عشق‌های پایدار است. از همان عشق‌هایی که زبان‌زد همه است. همه به عشق ما غبطه می‌خورند. همه از ما الگو می‌گیرند. در درس عاشقی من و تو نه لیلی و مجنونیم نه شیرین و فرهاد، من و تو قصه جدیدی برای خودمان می‌سازیم که هر کسی با خواندنش احساسمان را درک می‌کند و برای ما آرزوی خوشبختی...
  2. K

    اتمام یافته دلنوشته کاخ عشق | به قلم کوثر بیات و حسین حسینی

    عشقم با وجود تمام کمبودها، با وجود تمام موانع، حتی اگر دنیا هم مخالفمان باشد! من عاشقتم دیوانه وار. از هرکسی دست می‌کشم برای داشتن تو، قول می‌دهم تا زمانی که هستم، نگذارم اشکی از چشمانت پایین بیاید، قول می‌دهم تا زمانی که هستم لبخند روی لبانت نقش ببندد. به قول خارجی‌ها، در تمام شرایط، در بیماری،...
  3. K

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ]

    سلام عزیزم درخواست جلد دارم دلنوشته کاخ عشق @Sana.mid
  4. K

    اتمام یافته داستان کوتاه دلبر و دلدار | کوثر بیات و حسین حسینی

    کوثر: بعد از حدود یک ماه تحمل درد عمل و تمرینات کاردرمانی و فیزیوتراپی طاقت‌فرسا، که هرکدوم من رو با کلی درد و عذاب به خوب شدن نزدیک می‌کردن، و بعد از تایید دکتر که گفت دیگه نیاز نیست تحت نظر باشم، به ایران برگشتیم؛ به شرطی که هر سه ماه یک‌بار برای معاینه بریم. حالم بهتر شده بود، انگار نه‌...
  5. K

    اتمام یافته دلنوشته کاخ عشق | به قلم کوثر بیات و حسین حسینی

    (از زبان حسین) تا به حال از خود سوال کرده‌ای چرا این‌قدر دوستت دارم؟ چرا قلبم را به تو سپردم؟ یادت هست اولین‌بار وقتی به تو ابراز علاقه کردم به تو چه گفتم؟ به تو گفتم اگر با من بمانی قول می‌دهم تا ابد با تو بمانم و دار و ندارم را به پایت بریزم. چون از روز اولی که دیدمت با خود گفتم این همان است،...
  6. K

    اتمام یافته داستان کوتاه دلبر و دلدار | کوثر بیات و حسین حسینی

    داشتم کم‌کم به‌خاطر این‌که نمی‌تونم تجربی بخونم، افسرده می‌شدم که یه روز، بچه‌های سایت با چند نفر توی فضای مجازی یه گروه ساختن برای چت کردن و خوش‌گذرونی. من هم توی گروه بودم ولی زیاد صحبت نمی‌کردم. یکی از بچه‌ها توجه‌ام رو جلب کرد. همسن من بود؛ کم‌کم شروع کردم به صحبت‌کردن توی گروه و شوخی و...
  7. K

    اتمام یافته دلنوشته کاخ عشق | به قلم کوثر بیات و حسین حسینی

    حالا یک عاشقم، عاشقی که برایت جان می‌دهد! به راستی عشق مگر همین نیست، عشق مگر مردانه عاشقی کردن نیست؟ عشق مگر این نیست که خودت انتخاب کنی جانت را چه کسی بگیرد؟ می‌دانی کوثرم تو تنها کسی هستی که نزد آن به اشک‌هایم اجازه باریدن دادم، تو تنها کسی هستی که غرورم را بخاطرش کنار گذاشتم و لحظات بی قراری...
  8. K

    اتمام یافته داستان کوتاه دلبر و دلدار | کوثر بیات و حسین حسینی

    امروز، هفتم مهرماه ۱۳۹۸، سالگرد آشنایی‌مون با حسین بود و براش تو خونه‌شون سوپرایز آماده کرده بودم. بعد از بریدن کیک، تلویزیون رو روشن کردم و کلیپی که آماده کرده بودم رو نشونش دادم؛ کلیپ پر بود از خاطراتی که تا به الان داشتیم؛ چت به صورت اسکرین‌شات، فیلم‌هایی که از هم گرفته بودیم و عکس‌های...
  9. K

    اتمام یافته داستان کوتاه دلبر و دلدار | کوثر بیات و حسین حسینی

    مانند صدفی که از مروارید باارزشش مراقبت می‌کند، از تو نگه‌داری می‌کنم. مانند درخت بهاری که از غنچه‌های کوچکش مواظبت می‌کند، مراقبتم. خیلی عمیق، عمیق، عمیق، عمیق، گرمای دستانت را از بَرَم. انگار که هدیه‌ای است از طرف خداوند برایم، چشمانی که هم‌چون آفتاب زمستانی می‌درخشند. من تو را خیلی دوست دارم...
  10. K

    اتمام یافته دلنوشته کاخ عشق | به قلم کوثر بیات و حسین حسینی

    دیگران ما را از ظاهر قضاوت می‌کنند، دیگران فکر می‌کنند داریم نقش بازی می‌کنیم، احساس می‌کنند من فقط به تو وعده می‌دهم و هرگز به آن عمل نمی‌کنم اما آن‌ها چه می‌دانند در دل من، در دل تو... در دل ما چه می‌گذرد؟ من مدیون تو هستم تک تک لحظات زندگی‌ام را، تو مرا از باتلاق نجات دادی، درست زمانی که از...
  11. K

    اتمام یافته دلنوشته کاخ عشق | به قلم کوثر بیات و حسین حسینی

    می‌دانی دلم چه می‌خواهد؟ دلم می‌خواهد یک روز باشد؛ بی دغدغه، بی غم، من و تو عاشقانه کنار هم بمانیم. کنار پنجره بشینیم و به آواز پرندگان گوش دهیم، قهوه بنوشیم و خاطرات عاشقی را تعریف کنیم. و خنده‌هایمان گوش حسودان را کر کند. یا روزی باشد، مثلاً تو دلتنگ باشی و بی حوصله، من برای این‌که خوشحالت...
  12. K

    اتمام یافته دلنوشته کاخ عشق | به قلم کوثر بیات و حسین حسینی

    با طلوع آفتاب بیدار شدن، دیگر متفاوت است، خیلی متفاوت! چون طلوع آفتاب دیگر کنار تو رقم می‌خورد، همه چیز با تو رقم می‌خورد، عشق اول با تو رقم می‌خورد؛ رویاها با تو قشنگ است، با تو، با تو رقم می‌خورد هر چیز قشنگی. انگار دستانت اولین دستانی بود که گرفتم. شب‌ها، نور ماه زیبایی دیگری دارد؛ چون شب‌ها...
  13. K

    اتمام یافته دلنوشته کاخ عشق | به قلم کوثر بیات و حسین حسینی

    تقدیم به حسین جانم مرد من می‌دانی شنیدن خنده‌هایت از پشت تلفن، روح و روانم را دیوانه می‌کند. تو همان کسی هستی که من به پاس شنیدن خنده‌هایش، حاضرم دلقک این سیرک بزرگ باشم. اگر به تو تکیه کنم، شانه‌ام باش. اگر نفس نکشم، اکسیژنم باش. اگر جان باشم، جانانم باش. ایرانی‌ها می‌گویند، از دل برود هر آن کس...
  14. K

    اتمام یافته دلنوشته کاخ عشق | به قلم کوثر بیات و حسین حسینی

    از گیسوانت، از چشمانت، از حرف‌هایت و از من و تو باید بگویم. باید بگویم، تا ناامیدی‌ها دود شود و به هوا برود. از آن زیبایی چهره‌ات باید بگویم. که از آن معصومیت می‌بارد، در حین سادگی، آن‌قدر زیبایی‌ات فریبانه است که دوست دارم ساعت‌ها به تماشای تو بنشینم. از چشمانت باید بگویم. آن دو گوی مشکی، که...
  15. K

    اتمام یافته دلنوشته کاخ عشق | به قلم کوثر بیات و حسین حسینی

    عشق بدو به سمت من. عشق رد شو از کنارم. عشق سرزده و به هر دلیلی وارد زندگیم شو. عشق وارد قلبم شو. ای عشق، مرا مجنون و دیوانه کن، من گدا هستم و محتاج تو، ای عشق، مانند نیرویی سحر آمیز، وجودم را تسخیر کن. ای عشق، لطفاً بیا دیگر صبر و طاقتی برایم نمانده، تمنایم را بشنو و بیا سمت من، از کنارم رد شو،...
  16. K

    اتمام یافته دلنوشته کاخ عشق | به قلم کوثر بیات و حسین حسینی

    نمی‌دانم عشقی که در قلب من هست، تصادفی است یا نه؟ مانند بارانی که در تابستان می‌بارد، راه فراری ندارم. سر تا پا خیس از باران عشقم و سردم است. در این عشق، من بیچاره‌ام و خیس از باران عشق. از من درمورد گذشته نپرس. مرا اکنون، در همین زمان و در حال حاضر دوست بدار. تمام وجودم پر از عشق است، مرا...
  17. K

    رمان ترجمه رمان یک روز تنها | کوثر بیات

    نام رمان: Bir gun tek başina (یک روز تنها) نويسنده: Vedat turkali مترجم: کوثر بیات ناظر:@Sarkook ژانر: اجتماعی، عاشقانه خلاصه: کَنعان مردی 39-40 ساله است که از رشته فلسفه فارغ التحصیل شده است. همسرش نرمین و دخترش زینب است. او در سال 1944 به دلیل تبلیغات در مورد کمونیسم بازداشت شد و بعدها زندگی...
  18. K

    رمان ترجمه رمان یک روز تنها | کوثر بیات

    وقتی به پله‌های طبقه دوم رسید توقف کرد. امروز احساس خستگی عجیب و وجودش را فرا گرفته بود. با خود فکر کرد، کار زیادی هم امروز انجام ندادم، شاید از آب و هوا است که حال مساعدی ندارم. یواش یواش پله‌ها را بالا رفت. طبق عادت همیشگی دستش را در جیب سمت راستش برد و کلید را بیرون آورد. به طبقه دوم رسیده...
  19. K

    رمان ترجمه رمان یک روز تنها | کوثر بیات

    کنعان که روی با نظمی و مرتب بودن، همه‌چیز به شدت حساس بود، برای جلوگیری از یک بحث احتمالی با همسرش، از او پرسید: -‌ زینب کجاست؟ -‌ زینب داخل اتاقش داره درس می‌خونه، مثل این‌که معلم تکلیف داده و دختر ما هم از وقتی اومده خودش رو با درس غرق کرده. نمی‌دونی چقدر بهش میاد یونیفرم سیاه با یقه سفید. -‌...
  20. K

    اتمام یافته دلنوشته کاخ عشق | به قلم کوثر بیات و حسین حسینی

    یک‌بار برای همیشه عاشق تو شدم و نمی‌توانم به دیگری دل ببندم. به من می‌گویند تو دیوانه‌ای، بگذار بگویند، نمی‌توانم تغییر کنم. یک‌بار برای همیشه عاشق تو شدم. در زندگی سخت‌ترین کار شناخت معشوق است و پذیرفتن او آن‌طور که هست. عشق توافقی نیست و بی دلیل هم می‌توان عاشق شد، گاهی هم برای یک لحظه باهم...
عقب
بالا پایین