نتایح جستجو

  1. خ

    در حال تایپ دلنوشته قسم نامه| پریسان خاتون

    قسم به قاصدکِ منحوسِ دیدگانم که مژده‌اش جهانم را به نابودی کشاند! و شاید از یاد برده بودی، جان و جهانم شده‌ای؟! که بر طبلِ رفتن کوفتی... !
  2. خ

    در حال تایپ دلنوشته قسم نامه| پریسان خاتون

    قسم به ردِ حک شده بر قلبم که جایِ خالیِ بودن‌ات سال‌هاست می‌سوزد! و چه بسا در همین روزها... نویدت رسانند، که به کام مرگ رفته‌ام!
  3. خ

    در حال تایپ دلنوشته قسم نامه| پریسان خاتون

    قسم به موسیقیِ لایتِ دلبری، که به شفیع‌اش دل اسیر زِ رخسار تو گشت. قرن‌هاست دلی پیش دلبری به امانت گذاشته‌ام! و او امانت‌دارِ خوبی نیست یا... نمی‌خواهد باشد را؟ نمی‌دانم!
  4. خ

    در حال تایپ دلنوشته قسم نامه| پریسان خاتون

    قسم به ل*ب‌های کبود مرگ که عجیب میل بوسیدن‌‌شان را کرده‌ام! شاید اگر بی‌راهه‌ی رفتن را برگردی، غرق در گناهِ نبودن‌ات نشوم و هم‌راه لحظه‌های عاشقی‌ات گردم!
  5. خ

    در حال تایپ دلنوشته قسم نامه| پریسان خاتون

    قسم به گورستانِ رویا که خیالِ داشتن‌ات را در تن می‌پرواند! و اما شاید که من هم در همان حوالی، هم‌آغو*شِ گلایول‌های افسون‌گری مدفون شده باشم!
  6. خ

    در حال تایپ دلنوشته قسم نامه| پریسان خاتون

    قسم به تحفه‌ی گران‌بهای نسیان که این روزها... حتی چشمان مخمورت را به یاد ندارم! نام‌ات چه بود؟ از جانِ قلبِ عاشقِ من چه می‌خواستی؟ شاید در نبودم، صنمِ آن دیگری گشته باشی! و چه لمحه‌ی فجیع و وجیه‌ایست ایامِ نبودن‌ات!
  7. خ

    در حال تایپ دلنوشته قسم نامه| پریسان خاتون

    و قسم به دستان خونین آغشته به کالبدی بی‌گناه، که در برهوت مرگ باورها... جانِ بی‌جان آدمکی را ربود! و اهل کدام کوی و کاشانه بودی، که این‌چنین به شوریدگی‌ام کشاندی را؟ به‌خدا که نمی‌دانم!
  8. خ

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ]

    درخواست جلد Thread 'دلنوشته قسم نامه| خاتون کاربر انجمن کافه نویسندگان'...
  9. خ

    اطلاعیه | درخواست نقد دلنوشته |

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/%D8%AF%D9%84%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%82%D8%B3%D9%85-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D9%81%D9%87-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86...
  10. خ

    در حال تایپ دلنوشته کاف مثل کاژه | پریسان‌خاتون

    دلنوشته: کاف مثل کاژه به‌قلم: پریسان‌خاتون ژانر: تراژدی *** مقدمه: دیشب سیل آمد! خانه‌یمان را ویران ساخت، دیارمان را به غرامت برد، هم‌ولایتی‌هایمان را داغ‌دار کرد، برای آغوشت دندان تیز کرده بود! مجنون می‌زد و نمی‌دانست من کاژه‌ام را، به جز خدایش، به کَس نمی‌دهم!
  11. خ

    در حال تایپ داستان کوتاه انسان در یک نگاه | پریسان‌خاتون کاربر انجمن کافه نویسندگان

    داستان کوتاه: انسان‌دریک‌نگاه به قلم: پریسان‌خاتون ژانر: فلسفی ناظر: (عدم پارت گذاری) *** خلاصه: انسان در یک نگاه، سعی در شناساندن انسان‌ها به خودشان و آموختن راه و روشِ درست زندگی کردن را دارد. تمامی گفته‌ها و اتفاقات، ساخته و باور ذهنی نویسنده می‌باشد و می‌تواند صرفاً درک درستی از زیستن...
  12. خ

    در حال تایپ عطر گل‌های رازقی | پریسان‌خاتون کاربر انجمن کافه نویسندگان

    داستان کوتاه: عطر گل‌های رازقی به قلم: @خاتون ژانر: عاشقانه، تراژدی ناظر: @Azaliya *** خلاصه: به واسطه خودخواهی گله‌ای انسان‌نما‌ خیلی چیزها تغییر کرد! آن‌قدر تغییر و تبعیض در جامعه رنگ گرفت، که وقتی مردم چشم‌های‌شان به روشنی گشوده شد؛ کشورشان دیگر کشور نبود! یعنی آن کشورِ سابق نبود! اصلاً...
  13. خ

    در حال تایپ دلنوشته کاف مثل کاژه | پریسان‌خاتون

    پدر، شکست! دیدم کمرِ خمیده‌اش را، دیدم بغض مردانه‌اش را، دیدم سرِ بر بالین گذاشته‌اش را... پدر حال‌اش خوب نبود، گویا فراموشی داشت و نمی‌شناخت تو را، عزیزترینم!
  14. خ

    در حال تایپ دلنوشته کاف مثل کاژه | پریسان‌خاتون

    دایه جان، مویه کرد، بر سر و صورتش چنگ ‌انداخت گیس‌هایش را، تار به تار چید. دایه، دلتنگِ آقاجان بود... نمی‌گفت، ولی من می‌دانستم؛ کاژه‌اش را در جوانی به دست‌های بی‌رحمِ روزگار باخته بود و دیگر، تاب و توان نداشت.
  15. خ

    در حال تایپ دلنوشته کاف مثل کاژه | پریسان‌خاتون

    فارغ زِ هیاهوی اطراف به آغوشت کشیدم؛ نازنینم عطرت بوی بهشت داد. آرام بود، چون صورتِ ماه‌ات، آرام بود. و من، وجب به وجبِ جان‌ات را پرستیدم!
  16. خ

    در حال تایپ دلنوشته کاف مثل کاژه | پریسان‌خاتون

    نجوا کردم: «- خدایم، کاژه‌ام را بیش‌تر از تو که نه... ولی به اندازه‌ی خودت دوست‌اش دارم!» اشک در چشمان خدا حلقه زد. خواست به آغوشم بکشد، اما... وقتی دید پناهی چون تو دارم، دستانم را به دستانت سپرد و دگر نگرانم نشد!
  17. خ

    در حال تایپ دلنوشته کاف مثل کاژه | پریسان‌خاتون

    خدایم نگرانم نشد! و وای که... مبادا با من قهر کرده باشد؟ کاژه گیان؛ می‌شود، معبودت را که دیدی شفیعم شوی؟ یارای قهر کردن‌هایش را ندارم، اصلاً وقتی مرا نمی‌بیند، یک‌جایی از وجودم درد می‌کند... شاید که قلبم باشد!
  18. خ

    در حال تایپ دلنوشته کاف مثل کاژه | پریسان‌خاتون

    دیشب سیل آمد! عروسکِ دوستم را، با خودش به تاراج برد و دوست نازنینم، تنها غصه‌اش زِ آوارِ خانه‌یشان بود! یکی نبود بگویدش: «- دیوانه؛ وقتی دُردانه‌ات نباشد، دگر خانه و کاشانه به چه کارت می‌آید؟!»
  19. خ

    در حال تایپ دلنوشته کاف مثل کاژه | پریسان‌خاتون

    و من... پیشانی‌ات را بو*سیدم حس‌اش کردی گل یاسم؟ اگر نه، که محکم‌تر ببوسم‌ات و ببویم‌ات؟! نمی‌‌دانم دایه جانم، چرا شیون سر داد؟ شاید کاژه‌ی او هم، چون کاژه‌ی من، خیلی خواستنی بوده است!
  20. خ

    در حال تایپ دلنوشته کاف مثل کاژه | پریسان‌خاتون

    گفتم خواستنی؟ محبوب‌ترینم؛ من امشب آغوشت را می‌خواهم. پناه‌ام می‌دهی؟ قول می‌دهم آزارت نرسانم. سر بر زانوهایت بگذارم، تو، موهایم را نوازش دهی و برایم لالایی بخوانی. حقیقتش را بخواهی؛ آوایت را به یاد ندارم، چه می‌خواندی برایم؟!
عقب
بالا پایین