نتایح جستجو

  1. Kiana Mahmoodinia

    دنباله دار ⇜✦ هستی یا نیستی؟! ✦⇝

    هستم گاها سرد و بی تفاوت؟
  2. Kiana Mahmoodinia

    رمان ترجمه رمان آن | کیانا محمودی‌نیا

    احمق! موجودی با پنجه و ناخن‌های بلند وجود نداشت، همه حداقل یا پر داشتند یا مو! درست است که گاهی یک نفر دیوانه می‌شد و افراد زیادی را می‌کشت! گاهی اوقات حتی چنین چیزهایی در اخبار عصرهای چت هانتلی گفته می‌شد. البته که تعدادشان کم نبود اما همه آن‌ها لااقل انسان بودند! هیچ کدام هیولای عجیب و غریبی...
  3. Kiana Mahmoodinia

    دنباله دار ⇜✦ هستی یا نیستی؟! ✦⇝

    نیستم از لحاظ عقلی سن بالا؟
  4. Kiana Mahmoodinia

    من اینطوریم، بعدی چطور؟

    منم گوشه گیرم و خونه رو به همه جا ترجیح میدم؛ بعدی؟
  5. Kiana Mahmoodinia

    رمان ترجمه رمان آن | کیانا محمودی‌نیا

    قایق در امتداد کانال به یک صفحه پاره از روزنامه دِری نیوز گیر کرد، اما بعد از چند ثانیه دوباره به راه افتاد. حالا جورجی آن را یک قایق پی‌تی تصور می‌کرد درست از همان‌هایی که در فیلم‌های جنگی شنبه‌ها، در تئاتر دِری با بیل می‌دید. قایق روزنامه با سرعت روی آب به هر طرف می‌رفت، سپس به ناودان روی...
  6. Kiana Mahmoodinia

    رمان ترجمه رمان آن | کیانا محمودی‌نیا

    حالا، رودخانه درحال عقب نشینی بود، و زمانی که بندر هیدرو را به عنوان سد روی رودخانه ساختند دیگر تهدیدی وجود نداشت. و می‌شد گفت زک دنبرو، کارگری بود که برای بنگر هیدروالکتریک سد کار می‌کرد. موضوع سد عبور از آن بود. مثل اینکه بخواهند برق را به پل روی سد بدهند و بعد آن را پس بگیرند. در مورد بقیه...
  7. Kiana Mahmoodinia

    رمان ترجمه رمان آن | کیانا محمودی‌نیا

    قایقی که جورجی در کنارش می‌دوید را بیل ساخته بود. اما حالا روی تختی در اتاقش نشسته بود و پشتش را به انبوهی از بالش‌ها تکیه داده بود، در حالی که مادرشان در سالن با پیانو Für Elise می‌نواخت و باران بی‌قرار می‌آمد. مقابل پنجره اتاق خوابش چند بلوک پایین تر از سمت راست خیابان ویچِم با علامات چوبی و...
  8. Kiana Mahmoodinia

    رمان ترجمه رمان آن | کیانا محمودی‌نیا

    وحشتی که اگر برای همیشه پایان نیابد تا بیست و هشت سال دیگر نیز پایان نخواهد یافت. تا آنجا که من می‌دانم و می‌توانم بگویم، با یک قایق کاغذی از یک ورق روزنامه شروع‌شد. شناور در ناودان کوچه سرریز از باران. قایق کج شد، زیر آب رفت، دوباره نجات پیدا کرد، شجاعانه در گرداب‌ها شیرجه زد و به راه خود در...
  9. Kiana Mahmoodinia

    یه بار دیگه به دنیا بیای ...

    چه سنی؟ ۲۲ به بعد چه اسمی؟ شاید اسم الآنم یا نگار... چه جنسیتی؟ دختر چه کشوری؟ آلمان/فرانسه/کره چه خصوصیات ظاهری؟ مثل الآن ولی با انگشتای ظریف و قد بلندتر...
  10. Kiana Mahmoodinia

    رمان ترجمه رمان آن | کیانا محمودی‌نیا

    ترجمه رمان: آن نویسنده: استفن کینگ ژانر رمان: ترسناک، ماجراجویی مترجم: کیانا محمودی نیا خلاصه داستان: هفت سال قبل، هفت پسربچه در تابستانی وحشتناک در دِری با دلقکی به نام پنی وایز مبارزه کردند؛ دلقکی که شباهتی به دلقک‌های خنده‌دار و دوست داشتنی کودکان نداشت... از ترس تغذیه می‌کرد، هر بیست و هفت...
  11. Kiana Mahmoodinia

    انقدر از نویسنده‌هایی که ... بدم میاد

    انقدر از نویسندگانی که هی همه چیز رو توصیف میکنن و دست از سر جزئیات بر نمی‌دارن بدم میاد!...
عقب
بالا پایین