هوس کرد آن آباژور صورتی پایه بلند کناریاش را روی سرش بکوبد؛ حیف که شرایط دستش را بسته بود. در همین دیدار اول از او خوشش نیامد. رفتار نچسب و زنندهای داشت که برایش کمی عجیب بود. کاش کمی هم از مادرش یاد میگرفت. سعی کرد زیاد تحویلش نگیرد. تبسمی کرد و جدی جواب داد:
- نه خیر، لیسانس علوم تربیتی...