نگاهم به کتاب قطور مقابل اما ذهنم در چرخش روزگار، سرگیجه میگیرد؛ نمیدانم چند ماه و چند روز و چند ساعت از آخرین مسافرتم میگذرد؛ نمیدانم این جهان است که میدود یا این من هستم که روزها را به سرعت پشت سر خود رها میکنم؛ فکر میکنم خود را به فراموشی سپرده ام یا اینکه فراموشی جای خود را در درونم...