نتایح جستجو

  1. Gemma

    اطلاعیه | درخواست نقد دلنوشته |

    سلام خدمت شما دل‌نویس عزیز. منتقد شما: @Chaos مهلت اتمام نقد: ۹ روز از اعتماد و شکیبایی شما متشکریم. مدیریت تالار نقد
  2. Gemma

    اطلاعیه | درخواست نقد دلنوشته |

    سلام خدمت شما دل‌نویس عزیز. منتقد شما: @Gemma مهلت اتمام نقد: ۹ روز از اعتماد و شکیبایی شما متشکریم. مدیریت تالار نقد
  3. Gemma

    تولد تولد ملیح نازمون

    تولدت مبارککککککککککBirthdayBirthdayBirthdayBirthdayBirthdaybliss-smiley_4f6pbliss-smiley_4f6p یه ۱۰۰ سکه میذارم تو پاکت هدیه خدمت شمااا
  4. Gemma

    نقد کاربر نقد دلنوشته عشق ابدی | آشوب

    بسم‌تعالی نویسنده عزیز از شما بابت انتقاد‌پذیری و احترام به نظرات دنبال‌کنندگان دل‌نوشته‌تون سپاس‌گذاریم. خواهش‌مندیم پس از ایجاد تاپیک نقد کاربران مروری بر قوانین ساب نقد کاربران داشته باشید؛ قوانین ساب نقد کاربران همچنین در صورت بروز هرگونه پرسش یا سوالی می‌توانید در تاپیک زیر مطرح کنید؛...
  5. Gemma

    نقد کاربر نقد دلنوشته محاق | آشوب

    بسم‌تعالی نویسنده عزیز از شما بابت انتقاد‌پذیری و احترام به نظرات دنبال‌کنندگان دل‌نوشته‌تون سپاس‌گذاریم. خواهش‌مندیم پس از ایجاد تاپیک نقد کاربران مروری بر قوانین ساب نقد کاربران داشته باشید؛ قوانین ساب نقد کاربران همچنین در صورت بروز هرگونه پرسش یا سوالی می‌توانید در تاپیک زیر مطرح کنید؛...
  6. Gemma

    دفترکار دفترکار منتقد ادبیات | Chaos

    °•●●بسم الله الرحمن الرحیم●○•° این دفترکار متعلق به منتقد ادبی @Chaos می‌باشد و هیچ‌کس به جز ایشان اجازه ارسال اسپم در آن را ندارد. • نوع نقد: • نویسنده: • لینک تاپیک نقد: • زمان تحویل نقد:
  7. Gemma

    دفترکار دفترکار منتقد رمان | حدیثه خانم

    °•●●بسم الله الرحمن الرحیم●○•° این دفترکار متعلق به منتقد رمان و داستان @حدیثه خانم می‌باشد و هیچ‌کس به جز ایشان اجازه ارسال اسپم در آن را ندارد. • نوع نقد: • نویسنده: • لینک تاپیک نقد: • زمان تحویل نقد:
  8. Gemma

    نقد و بررسی نقد داستان مرگ ماهی | منتقد: حدیثه خانم

    با سلام و عرض خسته نباشید. نویسنده‌ی عزیز @ZeinabHdm اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان‌ و داستان‌نویسی نقد گردیده است. منتقد اثر شما: @حدیثه خانم اثر شما: داستان مرگ ماهی ● لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید! ● این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز...
  9. Gemma

    حرفه ای رمان گورستان پیوندها (جلد دوم دلیما) | Gemma

    چشم‌هایم را می‌بندم. می‌گذارم حرارت آب دورم بپیچد و بخار، پوستم را نوازش کند. برای چند لحظه، همه‌چیز سکوت مطلق است. اما ذهنم آرام نمی‌گیرد؛ مثل پرنده‌ای‌ست که در قفس به هر طرف می‌کوبد. بی‌اختیار روزی که با آدونیس گذرانده بودم از میان مه حافظه بالا می‌آید.تمام عمارت را در کمال حوصله نشانم داد و...
  10. Gemma

    حرفه ای رمان گورستان پیوندها (جلد دوم دلیما) | Gemma

    یک لحظه بین راه می‌ایستم. نکند آن‌طور که به شیشه ما کوبیدم ترک خورده باشند؟ نکند همین حالا زیر وزن من فرو بریزند و تمام این عمارت لعنتی با من پایین برود؟ اما نمی‌خواهم سرم را برگردانم، حتی برای لحظه‌ای نمی‌خواهم صورت او را ببینم. دوباره راه می‌افتم اما این بار بی‌صدا و آرام، با گامی محتاط مثل...
  11. Gemma

    حرفه ای رمان گورستان پیوندها (جلد دوم دلیما) | Gemma

    نفسم را آهسته بیرون می‌دهم، اما صدای عرفان دوباره می‌شکندش: - هیچ‌وقت نفهمیدم چطوریه که آدم می‌ذاره یه غذای گرم اونم دست‌پخت یکی مثل تو، این‌طوری یخ کنه. کلماتش نرم نیست، اما طنین‌شان چیزی دارد که قلبم را می‌لرزاند؛ بی‌آن‌که نگاهم کند، ادامه می‌دهد: -‌ من اگه جای اون بودم، حتی یه قاشق هم...
  12. Gemma

    حرفه ای رمان گورستان پیوندها (جلد دوم دلیما) | Gemma

    #پارت_45 آدونیس ناگهان با عجله وارد آشپزخانه می‌شود، کاپشنش را از پشتی صندلی برمی‌دارد و تنش می‌کند. - من باید برم. متعجب می‌پرسم: -‌ کجا؟ ل*ب‌هایش جمع می‌شود و می‌گوید: -‌ بابام بود... یه کار فوری داشت. عرفان با آرامش همیشگی‌اش، قاشق را روی سفره می‌گذارد و سرش را بالا می‌آورد. می‌پرسد: -‌ شب...
  13. Gemma

    حرفه ای رمان گورستان پیوندها (جلد دوم دلیما) | Gemma

    همان لحظه نیز قاشقی در خورش فرو می‌کنم. کمی از آن سبزی تیره و براق را با برنج سفید مخلوط می‌کنم و در دهان می‌گذارم. طعم تلخ مثل تیغ روی زبانم می‌نشیند. اخم می‌کنم و لقمه را به سختی پایین می‌دهم. پس برای این، آدونیس سرفه کرد. بغضی از دلخوری گلوی مرا می‌گیرد. زیر ل*ب زمزمه می‌کنم: -‌ خورشم خیلی تلخ...
  14. Gemma

    حرفه ای رمان گورستان پیوندها (جلد دوم دلیما) | Gemma

    آدونیس با همان آرامش مرموزش لبخندی می‌زند. انگشت اشاره‌اش را به سمت دیس غذا می‌گیرد و با لحنی تحسین‌آمیز می‌گوید: - این غذا کار پیوند خانومه. عرفان روی صندلی می‌نشنید. در سکوتی کوتاه قاشق و چنگال نقره‌ای براق کنار بشقابش را برمی‌دارد. نگاهی گذرا به من می‌اندازد، سری آرام از روی تحسین تکان می‌دهد...
  15. Gemma

    حرفه ای رمان گورستان پیوندها (جلد دوم دلیما) | Gemma

    درست کنار دستش می‌نشینم، آن‌قدر نزدیک که گرمای بدنش از زیر آستین لباسش به پوستم می‌رسد. دستش را آرام از روی دسته‌ی مبل برمی‌دارم و میان دستانم می‌گیرم. پوستش کمی خنک است، اما پشت آن خنکی، نبضی آرام و عمیق می‌تپد. نگاهم را در نگاهش گره می‌زنم، بی‌آن‌که حتی برای لحظه‌ای پلک بزنم. -‌ باید به...
  16. Gemma

    نقد کاربر نقد داستان کوتاه جنایت در کتابخانه | حدیثه ادهم

    بسم‌تعالی نویسنده عزیز از شما بابت انتقاد‌پذیری و احترام به نظرات دنبال‌کنندگان رمانتون سپاس‌گذاریم. خواهش‌مندیم پس از ایجاد تاپیک نقد کاربران مروری بر قوانین ساب نقد کاربران داشته باشید؛ قوانین ساب نقد کاربران همچنین در صورت بروز هرگونه پرسش یا سوالی می‌توانید در تاپیک زیر مطرح کنید؛ تاپیک...
  17. Gemma

    فراخوان فراخوان جذب منتقد ادبی | از احساس تا تحلیل

    درود داوطلب گرامی گپی جهت تست و آموزش با شما ایجاد شد.
  18. Gemma

    حرفه ای رمان گورستان پیوندها (جلد دوم دلیما) | Gemma

    نمی‌دانم چه‌طور می‌شود که وقتی از راهرو می‌گذریم، می‌فهمم هوا دیگر همان رنگی نیست که چند ساعت پیش بوده. شیشه‌های بزرگ سالن در امتداد دیوار، تصویر یک آسمان تازه‌تمام‌شده را نشان می‌دهند؛ رگه‌های آخرین نور خورشید، مثل رد پای کسی که عجله داشته، از لبه‌ی افق پاک می‌شوند. همه‌چیز انگار با سرعتی دیگر...
  19. Gemma

    حرفه ای رمان گورستان پیوندها (جلد دوم دلیما) | Gemma

    نگاهی پر معنا به چهره‌ام می‌اندازد. سرش را کمی خم می‌کند و می‌گوید: - میشه بیای پایین؟ و تنها به آن چشمان تمناگر خیره می‌مانم. می‌گویم: - بهم روسی یاد میدی؟ همانند کودکی شدم که سر تمام موضوعات، چه بزرگ و چه کوچک لجبازی می‌کند. - میدم ولی قبلش باید کمکم کنی ناهار درست کنیم. و انگار او می‌داند...
  20. Gemma

    حرفه ای رمان گورستان پیوندها (جلد دوم دلیما) | Gemma

    بویش هنوز روی پوست گردنم نشسته. گرمای دستانش انگار در استخوان‌هایم لانه کرده و هر بار که نفس می‌کشم، طعم همان لحظه در دهانم می‌چرخد. حتی وقتی صدای دورش را می‌شنوم، باز هم جهانم در همان نقطه متوقف مانده؛ همان‌جا که میان قفس سینه‌اش حبس شده بودم. خودم را در آغو*ش می‌گیرم، می‌خواهم گرمایی را که...
عقب
بالا پایین