سلام عزیزم. پارت زیبایی بود. و اما اشکالاتش:
اتفاقا ✘ اتفاقاً ✔
یکدفعه ✘ یک دفعه ✔
سرجام ✘ سر جام ✔
منم ✘ من هم ✔
«از ترس یکدفعه سرجام نشستم با دیدن مردی که ظاهر عجیبی داشت، جا خوردم.»
تو این جمله از واو ربط برای وصل کردن دو قسمت جمله استفاده نکردی.
«از ترس یکدفعه سرجام نشستم و با دیدن...
پاسخهای تمرین دوم:
بازنویسی کمان یک شخصیت معروف:
روش: مورد بررسی قرار دادن ضعفها و قوتهای طبیعی و انسانی و مسیر رشد شخصیت
(شخصیت سهراب از شاهنامه)
نقطه شروع شخصیت:
بزرگشدن تحت عنوان نوهی شاه سمنگان و فراگیری اصول رزمی
زخم یا باور دروغین:
این باور که حق دارد پدرش را به پادشاهی ایران منصوب...
نام رمان: سایهی خونین سیاوش
نام نویسنده: مینِرا (گیتی)
ژانر رمان: تخیلی، جنایی، تراژدی
خلاصهی رمان:
شنیدید میگن خون بیگناه هیچ وقت از رو دست پاک نمیشه؟ من فهمیدم که چرت و پرته. آدمهایی رو دیدم که خون بیگناه از روی دستهاشون پاک شد و این وسط تنها چیزی که پاک نشد، رد اشک از روی دستهای من...
بابا داشت سعی میکرد اضطراب و خشمش رو پشت اخم و جدیت همیشگیش قایم کنه. ممکن بود بقیه نفهمیده باشن ولی من کاملاً میتونستم نگرانیش رو حس کنم. علیرغم ظاهر رابطهمون که سرد و خشنه، بابا واقعاً نمیتونه آسیب دیدن من رو تحمل کنه. دکتر برگشت وچند ثانیه به من خیره شد. بعد یه ذره خم شد رو تختم و گفت:
-...
تو پارت سی ام مشکل خاصی نیست. فقط این جمله:
«انگشتان گوله شدهاش بیشتر سفید میشوند و رنگپریده» بهتره چینشش یکم تغیر کنه تا بیشتر فارسی به نظر بیاد:«انگشتان گوله شدهاش بیشتر سفید و رنگپریده میشوند.» ✔
و این جمله:
«پمپبنزینی که نوشیدنی کوک میخریدم، اکنون در آتش میسوخت.» یه حرف...
پارت ۲۹:
آزردهخاطر✘ آزرده خاطر ✔
عزیزم گیومه کاربردش آوردن نقل قول تو متنه. نباید برای نوشتن دیالوگ از گیومه استفاده کنی.
خشمگین غریدم: «نـه!» ✘
خشمگین غریدم:
- نـه! ✔
توی رمانت وقایع رو با زمان گذشته تعریف کردی ولی توی این تیکه زمان به حال برگردونده شده که باید تصحیح بشه:«آزردهخاطر و...
تو پارت ششم:
اینکه ✘ اینکه ✔
تو این جمله:«وقتی استیلبروک، در کمال تعجب و در واقع با انزجار، جواب داد: «بلکهیث»، و آن سه نفر فوراً پذیرفته شدند.» واو ربط اضافهست.
«وقتی استیلبروک در کمال تعجب و در واقع با انزجار جواب داد: «بلکهیث»، آن سه نفر فوراً پذیرفته شدند.» ✔
و این دیالوگ:«- خیلی...
تو پارت پنجم:
اینقدر ✘ این قدر ✔
آنقدر ✘ آن قدر ✔
چقدر ✘ چهقدر ✔
بعدازظهر ✘ بعد از ظهر ✔
آنها ✘ آنها ✔
توی این گفت و گو:«دیگر از بوی رنگ شکایت نمیکنی؟ گفت:
نه، این بار نه؛ اما بهت میگویم چه شده، من به وضوح بوی پوسیدگی خشک میدهم.» من اغلب شوخی نمیکنم، اما جواب دادم:
خودت هم زیاد در مورد...
تو پارت چهارم:
چقدر ✘ چهقدر✔
آنها ✘ آنها✔
این جمله ی «میگوید معمولاً چنین کارهای کوچکی را شخصاً انجام نمیدهد، اما اگر من بودم این کار را میکرد.» درست نیست. چون همین الآن هم فارمسون داره این کار رو انجام میده پس باید مینوشت:«میگوید معمولاً چنین کارهای کوچکی را شخصاً انجام نمیدهد، اما...
تو پارت سوم:
دردسرسازند ✘ دردسر سازند✔
بهتره به جای جملهی «شکایتهایش از رنگ، گوینگ را حسابی خستهکننده میکند.» بنویسی:
- شکایتهای گوینگ از رنگ، او را حسابی خستهکننده میکند.
این طوری به گرامر فارسی شبیهتر میشه.
و در مورد این دیالوگ:«پا! برو. اه! من میتوانم «چیزهایی» مثل تو را دوجین...