نتایح جستجو

  1. E

    معرفی بریده‌هایی از کتاب "مثل خون در رگ‌های من"

    هر چه بیشتر می‌بینمت، احتیاجم به دیدنت بیشتر می‌شود.
  2. E

    معرفی بریده‌هایی از کتاب "مثل خون در رگ‌های من"

    هرگز هیچ چیز در پیرامون من از تو عظیم‌تر نبوده است.
  3. E

    معرفی بریده‌هایی از کتاب "مثل خون در رگ‌های من"

    من با نخستین نگاه تو آغاز شدم.
  4. E

    معرفی بریده‌هایی از کتاب "مثل خون در رگ‌های من"

    وقتی تو نیستی، مثل بچه کوچولویی که دور از مادرش بهانه می‌گیرد و باید دلش را با بازیچه‌یی خوش کرد و فریبش داد، ناچارم که خود را با یاد لحظاتی که با تو بوده‌ام، با خاطرهٔ حرف‌هایت، خنده‌هایت، اخم‌هایت، آن «خدایا خدایا» گفتن‌هایت که من چه قدر دوست دارم و از شنیدن آن چه اندازه لذت می‌برم
  5. E

    معرفی بریده‌هایی از کتاب "مثل خون در رگ‌های من"

    درست در تاریک‌ترین دقایق زندگی‌ام دستی از دور رسید و زیر بازوی مرا گرفت
  6. E

    معرفی بریده‌هایی از کتاب "مثل خون در رگ‌های من"

    من محتاج شنیدن حرف‌های تو هستم... با من از عشقت، از قلبت، از آرزوهایت حرف بزن... اگر مرا دوست می‌داری، من نیازمند آنم که با زبان تو آن را بشنوم: هر روز، هر ساعت، هر دقیقه، و هر لحظه می‌خواهم که زبان تو، دهان تو و صدای تو آن را با من مکرر کند...
  7. E

    معرفی بریده‌هایی از کتاب "مثل خون در رگ‌های من"

    معنی «با تو بودن» برای من «به سلطنت رسیدن» است.
  8. E

    معرفی بریده‌هایی از کتاب "مثل خون در رگ‌های من"

    تو طلوع کردی و عشق باز آمد، شعر شکوفه کرد و کبوتر شادی بال‌زنان بازگشت؛ تنهایی و خستگی بر خاک ریخت. من با تو ام، و آینه‌های خالی از تصویرهای مهر و امید سرشار می‌شوند.
  9. E

    معرفی بریده‌هایی از کتاب "مثل خون در رگ‌های من"

    من به عشق گرامی تو نسبت به خود، و به عشق دیوانه‌وار خود نسبت به تو اعتماد دارم
  10. E

    معرفی بریده‌هایی از کتاب "مثل خون در رگ‌های من"

    تو تنها پیروزی دوران حیات منی.
  11. E

    معرفی بریده‌هایی از کتاب "مثل خون در رگ‌های من"

    برای این که تو را بشناسم، تو را بهتر بشناسم، تو را دوست بدارم و عشق تو را سرمایهٔ جاویدان روح و زندگی خود کنم، لازم نبود که حتماً از هم‌نشینی و گفت‌وگوی با تو به اعماق روح تو پی ببرم. نگاه تو و زبان خاموشت گویاترین زبان‌ها بود و بیش از هر زبانی می‌توانست از قلب و روحت حرف بزند.
  12. E

    معرفی بریده‌هایی از کتاب "مثل خون در رگ‌های من"

    روزگار درازی بود که شعر را گم کرده بودم. این روزها احساس می‌کنم که شعر، دوباره در من جوانه می‌زند. به بهار می‌مانی که چون می‌آید، درخت خشکیده شکوفه می‌کند.
  13. E

    معرفی بریده‌هایی از کتاب "مثل خون در رگ‌های من"

    هر چه بیشتر می‌بینمت، احتیاجم به دیدنت بیشتر می‌شود.
  14. E

    معرفی بریده‌هایی از کتاب "مثل خون در رگ‌های من"

    من فقط موقعی آرام و آسوده هستم و تنها موقعی به «تو» فکر نمی‌کنم، که تو با من باشی.
  15. E

    معرفی بریده‌هایی از کتاب "مثل خون در رگ‌های من"

    تو را دوست دارم و تمام ذرات وجود من با فریاد و استغاثه تو را صدا می‌زند. آن آینه که من می‌جستم تا بتوانم نقش وجودم را در آن تماشا کنم تویی
  16. E

    جملاتی از اسحاق نیوتون

    تمامی جملات این تاپیک از اسحاق نیوتون دانشمند فیزیک می‌باشد.
  17. E

    جملاتی از اسحاق نیوتون

    برای خودم من فقط یک کودک هستم که در ساحل بازی می کنه، در حالی که اقیانوس های عظیمی از حقیقت در برابر من کشف نشده ست.
  18. E

    جملاتی از اسحاق نیوتون

    رسیدن به ساده ترین حقیقت نیازمند سال ها تفکر است
  19. E

    جملاتی از اسحاق نیوتون

    این زیباترین منظومه خورشید، سیارات و ستاره های دنباله دار تنها می توانند از تدبیر و فرمانروایی وجودی هوشمند و قدرتمند سرچشمه بگیرند
  20. E

    جملاتی از اسحاق نیوتون

    اگر تا به حال به اکتشافات ارزشمندی دست یافته ام، بیشتر به خاطر توجه صبورانه بوده تا استعدادهای دیگه.
عقب
بالا پایین