پست 14
و من با قطعی نفس های یک در میونم، از خواب به بیداری برگشتم. توی جام نیم خیز نشستم و نفسم مثل نواری پر تراک، بریده بریده درمیاومد. اون صدا هنوز توی گوشم زنده بود و کابوسی که دیدم از پردهی چشمهام برداشته نمیشد. تنها چیزی که میون ل*بهام برای صدایی جون گرفت، یه اسم بود.
- آبان!
مطمئن بودم...