نتایح جستجو

  1. هوروس

    در حال تایپ مجموعه اشعار «فریب» | حمیدرضا نبی‌پور

    کسی پیش از من درون من مرده بود در آینه خودم را دیدم و حس کردم چیزی در من سال‌هاست نفس نمی‌کشد. نه سایه بود، نه روح، نه خاطره‌ای نیمه‌جان— یک «منِ کامل»، مرده، پنهان، و آرام درست زیر پوستم دراز کشیده بود. چشم دوختم به تصویر، و او پلک نزد... حتی وقتی اشکم از گونه‌اش چکید. باد از پشت پنجره...
  2. هوروس

    در حال تایپ مجموعه اشعار «فریب» | حمیدرضا نبی‌پور

    «چرخیدن» زمین گرد است، نه برای آن‌که به نقطه‌ی آغاز بازگردیم، بلکه تا بفهمیم آغاز هیچ‌گاه پایان نداشت. آب می‌چرخد، نه برای سیراب کردن، بلکه تا ثابت کند چیزهایی هست که حتی در بی‌فرمی معنا دارند. باد، برمی‌گردد به همان پنجره، باران به همان خاک، ما به همان زخم... و باز نمی‌فهمیم چرا همیشه در...
  3. هوروس

    در حال تایپ مجموعه اشعار «فریب» | حمیدرضا نبی‌پور

    «نبود و همین بود» هیچ‌کس در را نبست. هیچ‌کس نپرسید: چرا چراغ‌ها خاموش‌اند در خانه‌ای که بوی بودن می‌داد. دیوارها سال‌هاست حرف نمی‌زنند. و پنجره به رفتن عادت کرده. من مانده‌ام— نه چون ریشه نه چون انتظار، بلکه چون کسی که هیچ‌جا نرفته و هیچ‌وقت برنگشته. دلم برای صداها تنگ شده، برای آن لحن‌هایی...
  4. هوروس

    عالی رمان پسر پادشاه، دشمن پادشاهی | گروه پنجم مسابقه

    پمینه بود. دست راست مشاور اعظم. با تنی لرزان از جا برخاست، خونی که از دهانش چکیده بود خطی تاریک روی خاک کشید. چشم‌هایش از خشم می‌سوختند. صدایش زمزمه‌ای خفه و پرکینه: - مشاور اعظم... حالا اون دستور می‌ده و من، سر تو رو با اون کتاب لعنتی، براش می‌برم. خائن. جمع از جا پرید. شمشیرها و عصاها بالا...
  5. هوروس

    عالی رمان پسر پادشاه، دشمن پادشاهی | گروه پنجم مسابقه

    لوسین کنار آتشی ایستاده بود که شعله‌هایش آبی‌فام بود. جادوگری جوان و لرزان با جامی در دست به او نزدیک شد. دهانش باز ماند اما فقط صدایی شبیه سوت مار از گلویش برآمد. لوسین جام را گرفت، تنها بویید و گفت: - طعم گذشته‌ها رو می‌ده! نگاهش در آن سوی آتش به هیراشما گره خورد؛ که میان حلقه‌ی زنان رقصنده...
  6. هوروس

    عالی رمان پسر پادشاه، دشمن پادشاهی | گروه پنجم مسابقه

    سکوت درون هیراشما ترک برداشت. لوسین، آرام و بی‌صدا پیکر نیمه‌جان پسر را روی دستانش بلند کرد؛ گویی تکه‌ای پر سبک‌وزن را به آغو*ش گرفته باشد. با گامی شمرده کودک را به سوی شنل‌پوش برد و در آغو*ش او نهاد. حرکتی مهربانانه، بی‌هیاهو، بی‌نشانی از خشونت. اما هنوز بدن کودک بر دستان آن مرد جا نگرفته بود که...
  7. هوروس

    در حال تایپ مجموعه اشعار «فریب» | حمیدرضا نبی‌پور

    سپیدِ بی‌پایان مدت‌هاست تنهایم. و حتی یکنواختی هم عادت نمی‌شود. هر شب تنهاییِ بی‌قرار مرا میان انگشتانش می‌فشارد آهسته… بی‌صدا… چنان که استخوان‌هایم فریاد می‌زنند در سکوتی که مثل برف، می‌بارد. تیک‌تاکِ ساعت، جیرجیرک‌های سحرگاه— این‌ها مراسمِ سوگواری‌اند برای تمام چیزهایی که بی‌صدا مُردند...
  8. هوروس

    اطلاعیه درخواست تگ فرعی | آثار تالار رمان

    درود درخواست تگ فرعی موضوع 'رمان پسر پادشاه، دشمن پادشاهی | گروه پنجم مسابقه' https://forum.cafewriters.xyz/threads/40903/
  9. هوروس

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ] ۱۴۰۴

    درود درخواست جلد موضوع 'رمان پسر پادشاه، دشمن پادشاهی | گروه پنجم مسابقه' https://forum.cafewriters.xyz/threads/40903/
  10. هوروس

    عالی رمان پسر پادشاه، دشمن پادشاهی | گروه پنجم مسابقه

    پچ‌پچ‌ها در میان جادوگران پیچید. برخی با هیجان، برخی با تردید و بیشترشان در سکوتی عمیق تنها نگاه می‌کردند به لوسین که حالا تنها ایستاده بود. همچون سایه‌ای جدا از همه. همچون رمزِ حل‌نشده‌ای در متنِ آئین باستانی. پسرک را مقابلش آوردند. پسر گریه نمی‌کرد، اما می‌لرزید. چشم‌های بزرگش به لوسین خیره...
  11. هوروس

    عالی رمان پسر پادشاه، دشمن پادشاهی | گروه پنجم مسابقه

    نگاه‌ها منجمد ماند. نفس‌ها بی‌صدا در سینه حبس شد. اکاریزسما قدمی به جلو برداشت؛ قامتش که پیش‌تر هم از بار سالیان خمیده بود، حالا گویی اندکی بیشتر فرو ریخته بود؛ انگار چیزی درونش ترک برداشت اما خودش را نگه داشت. هنوز سلطان بود، هنوز ایستاده. اما لوسین با صدایی آرام، ناباورانه، شبیه کسی که با...
  12. هوروس

    عالی رمان پسر پادشاه، دشمن پادشاهی | گروه پنجم مسابقه

    سپس رو به لوسین چرخید. صدایش آرام اما محکم در تاریکی طنین انداخت؛ با لرزشی درونی که چیزی میان جسارت و امیدی ممنوعه بود: - فقط یه شرط دارم. لوسین بی‌کلام سر خم کرد. هیراشما دست برد به گردنبند بلورینش و از زیر یقه، سنگی بیضی‌شکل بیرون کشید؛ سبز تیره، شفاف با رگه‌هایی که در دلش پیچ می‌خوردند، انگار...
  13. هوروس

    در حال تایپ مجموعه اشعار «فریب» | حمیدرضا نبی‌پور

    پاسخ من نگاه کردم... نه با امید نه با کینه فقط نگاه کردم سکوت کردم... نه از درک نه از بخشش فقط سکوت کردم نه پرسیدم نه پذیرفتم نه حتی رد کردم من فقط دیگر باور نکردم.
  14. هوروس

    در حال تایپ مجموعه اشعار «فریب» | حمیدرضا نبی‌پور

    صدای من از میان درد فکر می‌کنی این کشیدنِ درد بازیِ بی‌رحمانه‌ی من است. در جدال با تو! شطرنجی خونسرد... با پیاده‌ای تنها، بازی می‌کنم...! اما نه... من، هرگز تو را روی تخته‌ی رنج نگذاشتم که ببازمت یا ببرمت. من تو را دیده‌ام... آن‌سوی سکوت، از لابه‌لای نفس‌های کوتاه و بی‌امیدت، از نبضِ...
  15. هوروس

    در حال تایپ مجموعه اشعار «فریب» | حمیدرضا نبی‌پور

    شاید... من در اوجِ بی‌حسی‌ام جایی میان فریادی که بالا نمی‌آید و چشمانی که اشک را فراموش کرده‌اند. نه ایمانی به آغوشی در انتظار نه باوری که ادامه، ارزشی داشته باشد. شاید... آن طعمِ شیرینِ نایاب دیگر نیست. شاید تکرارِ نفس‌ها و عبورِ لحظه‌ها فقط تمرینی‌ست برای مردنِ تدریجی حس‌ها... شاید من...
  16. هوروس

    در حال تایپ مجموعه اشعار «فریب» | حمیدرضا نبی‌پور

    من این‌جا بودم... نه به هیاهوی معجزه نه در کوه و درخت نه در دعایی بلند نه در سِجده‌ای بی‌باور من در همان لحظه‌ی نخستِ تردید در آن مکثِ خاموش میان گریه و فریاد در شکستِ واژه بر لبانت در وا ندادنِ دلت به هیچ‌کس آنجا بودم. تو گمان کردی ساحری و خواستی بر دفترم خط بکشی اما من خط نمی‌نویسم من،...
  17. هوروس

    در حال تایپ مجموعه اشعار «فریب» | حمیدرضا نبی‌پور

    گم‌گشته‌ام... در میانه‌ی بازیِ بی‌قاعده‌ای که نامش را زندگی نهاده‌اند و دست‌هایی دارد ناپیدا، اما حاکم؛ با انگشتانی که از هر بندشان هزار ترفندِ خاموش چون ماری در مه به بیرون می‌خزد. گمان می‌بردم ساحری‌ام با نیرویی نهفته که می‌توانم ناگفته‌ها را پیش از نوشتن درک کنم. اما خطی آمد نه آشنا نه از...
  18. هوروس

    اطلاعیه درخواست نقد شعر

    درود درخواست نقد موضوع 'مجموعه اشعار «فریب» | حمیدرضا نبی‌پور' https://forum.cafewriters.xyz/threads/41288/
  19. هوروس

    نقد و بررسی نقد و بررسی مجموعه اشعار بر مدار اندوه و امید | منتقد: چکاوک سپید

    سپاسگزارم از دقت‌نظر شما در نقد، و اطمینان می‌دهم که این پاسخ صرفاً از سر احترام به گفت‌وگوی ادبی‌ست، نه رد یا بی‌احترامی به دیدگاه‌تان. البته اجازه می‌خواهم یادآور شوم که اگر قرار باشد شعر را صرفاً بر پایه‌ی فهرستی از آرایه‌های لفظی مانند تلمیح، حسن تعلیل یا ایهام داوری کنیم، ناگزیر خواهیم بود...
  20. هوروس

    نقد و بررسی نقد و بررسی مجموعه اشعار بر مدار اندوه و امید | منتقد: چکاوک سپید

    با امتنان از توجه دقیق و تحلیلی که به مجموعه‌اشعار این‌جانب معطوف شده است، مایلم نخست به نکته‌ای بنیادین اشاره کنم: هر اثر ادبی، به‌ویژه در حیطه‌ی شعر، تنها محصول زبان نیست؛ بلکه برآیند بینش، تجربه‌ی زیسته، و ترجیح‌های زیبایی‌شناختی آفریننده‌ی آن است. لذا اگر نقدی بخواهد منصفانه و سازنده باشد،...
عقب
بالا پایین