نتایح جستجو

  1. pen lady

    در حال تایپ رمان پسران دانشگاه را رهبری می‌کنند|ماها کیازاده

    فاطمه با لبای اویزون شونه‌ای بالا انداخت و بی‌خیال رو به دخترک گفت: - باشه... نخوردمش که. دوست مو قرمز اون، چشم غره‌ی بدی به فاطمه رفت که باعث شد من و تارا سریع جبهه بگیریم و با اخم خیره‌اش بشیم تا از رو بره. باربی اون ورق تاخورده رو باز کرد، نوشته‌ی روی برگه باعث شد ابروهاش بالا بره و زمزمه...
  2. pen lady

    ضعیف رمان ساکت نمی‌نشیند | سیده نرگس مرادی خانقاه

    نویسنده‌ی عزیز؛ ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای انتشار رمان خود، خواهشمندیم قبل از تایپ رمان، قوانین تایپ رمان را مطالعه فرمایید: [قوانین جامع تایپ رمان] برای رفع ابهامات و اشکالات در را*بطه با تایپ رمان، به این تاپیک مراجعه کنید: [اتاق پرسش و پاسخ رمان‌نویسی] برای...
  3. pen lady

    در حال تایپ رمان پسران دانشگاه را رهبری می‌کنند|ماها کیازاده

    تارا جدی‌جدی با اخم محوی نگاهی به جلو کرد و به سمت میز سه نفره‌ی پشت دخترا رفت. با همون جدیت که به صورت زیبا و نازش ابهت داده بود و باعث می‌شد قد کوتاهش زیاد در نظر نیاد، خیره‌ی سه پسری شد که روی میزها نشسته بودن. پسرهای چشم و ابرو مشکی، بی‌خیال و تا حدودی جدی به روبه‌رو نگاه می‌کردند و حتی...
  4. pen lady

    در حال تایپ رمان پسران دانشگاه را رهبری می‌کنند|ماها کیازاده

    سرمو تکون دادم و دستمو آروم به بازوی اون دوتا زدم و یواش گفتم: - اینو ول کنید... الان باید ببینیم دخترا توی کدوم کلاس میرن. هر دو سری تکون دادن و نگاه‌شون رو به اطراف چرخوندن تا اون دو دختر رو پیدا کنن. منم به تقلید از اونا نگاهی سرسری به دور و برم کردم که یکی‌شون رو دیدم. دختره با اون کله‌ی...
  5. pen lady

    در حال تایپ رمان پسران دانشگاه را رهبری می‌کنند|ماها کیازاده

    همین که اومدیم بیرون، تارا خواست حرفی بزنه که با دیدن صحنه‌ی روبه‌رو چشمامون گرد شد و بی‌اختیار و نامحسوس یه قدم عقب رفتیم. میشه گفت همه‌ی دانشجوهای دانشگاه مقابلمون ایستاده بودن و نگاهمون می‌کردن؛ ‌اما چیزی که خیلی عجیب بود اینه که همه با نظم و آرایش خاصی، مثل سربازای چینی ایستاده بودن. جلوتر...
  6. pen lady

    در حال تایپ رمان پسران دانشگاه را رهبری می‌کنند|ماها کیازاده

    وقتی وارد اتاق آقای مدیر شدیم، اون فقط نگاهمون کرد. هیچی نگفت اما از اون نگاه‌هایی کرد که انگار صد تا فحش بهمون داده. به صندلیش تکیه داد و خونسرد گفت: - فقط نیم ساعته که از اتاقم خارج شدین... . هر سه سرمون رو پایین بردیم و سکوت کردیم، مدیر بی‌حوصله نگاهی به خانم چادری کرد و گفت: - بله خانوم...
  7. pen lady

    در حال تایپ رمان پسران دانشگاه را رهبری می‌کنند|ماها کیازاده

    *** تارا اخمالو با دستش فکش رو گرفت و ناله‌وار گفت: - فکم درد گرفت. من با عجله‌ بسته صورتی بعدی رو باز کردم و تندتند همون‌طور که آدامس رو می‌جویدم، گفتم: - زود زود بجو تا کسی نیومده. فاطمه که به پراید سفید پارک شده توی پارکینگ تکیه داده بود، خندید و بسته‌ی دیگه‌‌ای رو باز کرد و آدامس مکعبی صورتی...
  8. pen lady

    در حال تایپ رمان پسران دانشگاه را رهبری می‌کنند|ماها کیازاده

    ل*ب گزیدم و با استرسی که صدام رو می‌لرزوند، زمزمه کردم: - ما وقتی اومدیم... دو دختر بهمون گفتن که چون دیر اومدیم، رئیس که شما باشید تنبیه‌مون کرده و گفته گل‌ و سبزه‌های حیاط رو بکنیم چون می‌خوان چیزای جدید بکارن. دسته گل کوچیکی که از همون گل‌های فضای سبز دانشگاه درست کرده‌بودم رو روی میز بزرگ...
  9. pen lady

    در حال تایپ رمان پسران دانشگاه را رهبری می‌کنند|ماها کیازاده

    تارا دو دستش رو روی شونه‌م گذاشت و همون‌طور که توی ژست روانشناس‌ها فرو رفته بود، گفت: - چشمات رو ببند و نفس عمیق بکش. کاری که گفت رو انجام دادم که صدای هوهویی اومد، با تعجب به فاطمه نگاه کردم که با شدت و غلظت زیادی نفس عمیق می‌کشید. اخم‌هام رو توی هم کردم و اعتراض‌گونه گفتم: - فاطمه! فاطمه برای...
  10. pen lady

    در حال تایپ رمان پسران دانشگاه را رهبری می‌کنند|ماها کیازاده

    نفس عمیقی کشید و زیر ل*ب در حالی که چشم‌هایش را بسته بود، زمزمه کرد: - آره... بالاخره شد. چشمایش را باز کرد و به خودش در آینه‌ی قدی نگاه کرد. مانتوی سرمه‌ای و شلوار سیاهش برای جایی که می‌رفت مناسب بود. دستی به موهای سیاهش کشید، برای یک روز بی‌نظیر آماده بود؛ اما استرس و ترس عجیبی داشت. کف...
  11. pen lady

    در حال تایپ رمان پسران دانشگاه را رهبری می‌کنند|ماها کیازاده

    مقدمه: ما موجودی هستیم که رهبران رو به گریه می‌‌ندازه، امپراطوری‌ها رو نابود می‌کنه. ما موجودی هستیم که آدم به‌خاطرش از بهشت رونده شده. ما دختریم! یاغی و سرکش، متکی به خود، با یه عالمه استعداد و دنیایی پر از شور و شوق! اما گاهی پیش میاد که سر به زير میشیم، مطیع میشیم، ساکت میشیم. نه برای این‌که...
  12. pen lady

    در حال تایپ رمان پسران دانشگاه را رهبری می‌کنند|ماها کیازاده

    به نام خدا نام رمان: پسران دانشگاه را رهبری می‌کنند. نام نویسنده: pen lady (ماها کیازاده) ژانرها: طنز، اجتماعی، عاشقانه ناظر: @مینِرا خلاصه: مرضیه، تارا و فاطمه دخترانی بودند که وارد منطقه‌ی زیر سلطه‌ی او شدند. دخترانی که با زورگویی و قوانین بی‌اساس او جنگیدند، مقاومت کردند و قصد دخالت در...
  13. pen lady

    پایان همکاری دفتر کار ویراستار | pen lady

    نام داستان: قلمروی باستانی نویسنده: فاطمه السادات هاشمی نسب ایرادات: زمان فعل‌ها، غلط املایی، نیم فاصله‌ها، علائم نگارشی زمان تحویل به ویراستار: پایان داستان کوتاه اتمام ویرایش ۱۴۰۳/۵/۱۲...
  14. pen lady

    عکس عکس شخصیت رمان | آدم کشی در آرلینگتون

    شخصیت اصلی رمان آدم‌کشی در آرلینگتون به قلم ماها کیازاده اسم: نیکولاس اندرسون ملیت: آمریکایی محل زندگی: آرلینگتون سن: ۳۰ رنگ چشم: مشکی رنگ پوست: سفید رنگ مو: مشکی نیکولاس اندرسون مردی ۳۰ ساله است. او کاراگاه قهاری بوده که در ادامه‌ی داستان به النا در حل پرونده کمک می‌کند...
  15. pen lady

    پایان همکاری دفتر کار ویراستار | pen lady

    نام اثار: آلیسا نویسنده: ایسان ایرادات: زمان فعل‌ها، علائم نگارشی و نیم فاصله‌ها زمان تحویل به ویراستار: پایان داستانک اتمام کار: ۱۴۰۳/۵/۹ https://forum.cafewriters.xyz/threads/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DA%A9-%D8%A2%D9%84%DB%8C%D8%B3%D8%A7-%D8%A2%DB%8C%D8%B3%D8%A7%D9%86.35733/
عقب
بالا پایین