نتایح جستجو

  1. بریوان

    در حال تایپ دلنوشته به زانو افتادگان | نویسنده اِلی فرجی

    دارم تهی می‌شوم آرامیس. تهی از عشق. تهی از احساس...! همه‌جا غریبه‌ام. خانه‌ی پدری هم دیگر برایم به مانند غربت است... .
  2. بریوان

    در حال تایپ دلنوشته به زانو افتادگان | نویسنده اِلی فرجی

    به هرکس نزدیک می‌شوم، از من دور می‌شود... جذامی‌ها هم این‌گونه نبوده‌اند! انگار که هوای تنفس‌شان را مسموم می‌‎کنم.
  3. بریوان

    در حال تایپ دلنوشته به زانو افتادگان | نویسنده اِلی فرجی

    هوای نفش کشیدن فروشی‌ نیست؟ من دارم هوا کم می‌آورم... . پشتم خالیست درونم خالیست زیر پایم خالیست... .
  4. بریوان

    در حال تایپ دلنوشته به زانو افتادگان | نویسنده اِلی فرجی

    دستم چپم مرتبا سر می‌شود... اسپاسم‌های عضلانی عذابم می‌دهند. آدم‌ها عذابم می‌دهند. دوست‌داشتنی‌هایم عذابم می‌دهند. زیاد تکرار کردم اما واقعا این‌ها حقم است؟
  5. بریوان

    تولد دوتا از اینا...

    دوقلوهای دوست داشتنی:love: زهرای مهربون =) که خوبی‌ها رو برای همه می‌خوای در همه حال به فکر همه هستی امیدوارم پایان امسال به آروزت برسی و برات جشن قبولی پرستاری رو بگیریم:aiwan_light_kiss3: و اما تلمای قشنگ =) دخترک با استعداد گنگ نویس خوش قلم امیدوارم تو هم امسال در جشنواره ها مقام اول بیاری...
  6. بریوان

    نقد کاربر نقد رمان گافتاب|فاطمه عطایی

    عزیزم وقت بخیر^^ از خوندن رمانتون واقعا لذت بردم عنوان رمانتون گافتاب که تا حالا نشنیده بودم و برام جالب بود هرچند که برای پیدا کردن معنی دست به دامان گوگل شدم:ROFLMAO: خلاصه رو اگه یه کوچولو بیشتر در مورد محوریت اصلی رمان توضیح می دادین بهتر بود شروعی عالی و بدون کلیشه کارکترهایی که با سادگی و...
  7. بریوان

    از آخرین باری که نمی‌دونستید آخرین باره بنویسید...

    خندیدن با عزیزی که به خاک سپردیم .‌..?
  8. بریوان

    نقد کاربر نقد کاربران رمان ابرها نمی‌میرند | ArıyaM

    عزیزم سلام وقتت بخیر^^ رمانتون رو مطالعه کردم، به حدی جذاب نوشتین که از لحظه‌ی شروع تا آخرین پارت بی‌وقفه مشغول خوندن بودم اسم رمان کاملا مناسب با موضوع اما کمی کلیشه‌ایه ژانر انتخابیتون فقط اجتماعی بود بنظر من انتخاب دیگه‌ای هم داشته باشید تا خواننده بیشتر قالب رمان دستش بیاد خلاصه و مقدمه...
  9. بریوان

    چِنین دِل*بَرانه چِرایی؟??

    چه بهانه‌ی خوبی شد کسی که همیشه می‌خواستم باهاتون حرف بزنم اما از اونجایی که در حد با من دوست میشی دوران ابتدایی موندم نشد که نشد :ROFLMAO: تولدتون مبارک همه امیدوارم که عمرتون پر برکت باشه دلتون شاد لبتون خندون و سن جدید شروعی باشه برای رسیدن به آرزوهای قشنگتون^
  10. بریوان

    در حال تایپ دلنوشته به زانو افتادگان | نویسنده اِلی فرجی

    خط‌های کاغذ دارد به پایان می‌رسد... . خسته کننده‌ام و با نامه‌ای از خستگی‌هایم، می‌خواهم تو را هم خسته کنم.
  11. بریوان

    در حال تایپ دلنوشته به زانو افتادگان | نویسنده اِلی فرجی

    باور کن بیشتر از خودم، دلم برای تو می‌سوزد! برای تویی یحتمل که به خواندن نامه‌هایم هستی. نامه‌هایی که حتی سر و ته هم ندارند و خودم هم نمی‌دانم چه نوشته‌ام و برای چه نوشته‌ام... !
  12. بریوان

    ꧂☬ آتری از دیار اُردی‌ها ☬꧁

    آتریسای قشنگم^^ مامان آنا کسی که وقتی اومدم انجمن با قلب مهربونش کلی حس خوب بهم داد بمونی برامون مهربون جان ما*چ به کله‌ات تولدت خیلی مبارکا باشه نازار گیان
  13. بریوان

    در حال تایپ دلنوشته انگار مادرم گریسته بود | نویسنده اِلی فرجی

    در کوچه باد می‌آید ستون این خانه می‌لرزد سایه‌ی بالا سرِ این خانه می‌لرزد و غریبه‌ای در باد می‌آید!
  14. بریوان

    در حال تایپ دلنوشته انگار مادرم گریسته بود | نویسنده اِلی فرجی

    وای بر من! این ابتدای ویرانیست! عروسکم خوابش نمی‌برد عروسکم بهانه می‌گیرد عروسکم دارد می‌رود... !
  15. بریوان

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ]

    وقت بخیر درخواست جلد...
  16. بریوان

    [تبریک]~سوگند به قلم و آنچه مى ‏نويسند~

    تبریک میگم بااستعداد پر تلاش راهت همیشه سبز??
  17. بریوان

    نقد کاربر نقد کاربران رمان هکر هکتور شب | تینا اسعدی

    خانم اسعدی عزیز وقتتون بخیر ^^ رمانتون رو مطالعه کردم و چند نکته‌ای رو می‌خوام عرض کنم خلاصه و مقدمه‌ی رمانتون خیلی کوتاه بود برای خلاصه بهتره توضیحات بیشتری داشته باشید که در عین جذاب بودن نه زیاد گنگ و نه زیاد واضح طوری که داستان رو لو بده نباشه چون بافت خلاصه محاوره بود، را بهتره به رو...
  18. بریوان

    نقد کاربر نقد رمان انکارگر (دایره‌ی درگیری) | nik

    سلام خسته نباشید وقتتون بخیر^^ رمان شما رو مطالعه کردم و از خوندنش بسیار لذت بردم متنی که به عنوان خلاصه ارائه دادید، هم یه‌کم سنگینه و هم یه‌کم گنگ به نظرم بهتره که راجب ایده‌ای اصلی رمان، مقداری واضح‌تر صحبت بشه باتوجه به ژانرهای انتخابی، شروع جذابی داشتید در اکثر رمان‌ها، متاسفانه نسبت...
  19. بریوان

    اتمام یافته دلنوشته هاوار آوار | نویسنده بریوان

    «بسم رب النور...» ____ نام اثر: هاوارِ آوار به قلم: اِلی فرجی ژانر: اجتماعی، تراژدی سطح: منتخب ویراستار: @ایل مآه (ستاره لطفی) *** دیباچه: کودکی خُردسالم. بچه‌های محل مرا گنجشک می‌پندارند و به سمتم سنگ می‌زنند. جسم نحیف و زخم‌خورده‌‌ام را در خود مُچاله می‌کنم و به سقف می‌آویزمش تا قطره‌های خون...
  20. بریوان

    دفتر تمرین نویسندگی بریوان | انجمن کافه نویسندگان

    " تمرین اول " پاسخ‌ها: 1: باتوجه به تعریف موقعیت (هر چیزی که روال عادی زندگی رو بهم بزنه)، بله شروع داستان با یک موقعیت است. شخصیت اصلی در حال انجام درس و مشق و تماشای حیاط است که ناگهان با جیغ مادر از جا می‌پرد. 2: خیر. موقعیت غیرقابل پیش‌بینی‌ست. 3: اولین جمله‌ی داستان با تاریک بودن حیاط و...
عقب
بالا پایین