نتایح جستجو

  1. مهرسا

    محفل ادبی [ حال خود را به نثر بیان کنید ]

    میان این جوانی ، پیرترینم.‌ خیر ، موی سفید و دست به عصایی در کار نیست!
  2. مهرسا

    نقد و بررسی دلنوشته محروم از مهر | منتقد: .Mahsa

    وقتتون بخیر عزیز . مچکرم از نقد زیباتون حتما در اسرع وقت روی بقیه نوشته هایی که آماده کردم و این هایی که ارسال کردم ، نکاتتون رو رعایت میکنم .‌ مچکر از نقد شفاف و دقیق شما🙏🌷
  3. مهرسا

    اطلاعیه | درخواست نقد دلنوشته |

    سلام . درخواست نقد دلنوشته ام رو داشتم‌. https://forum.cafewriters.xyz/threads/42551/
  4. مهرسا

    در حال تایپ مجموعه دلنوشته محروم از مهر | اثر مهرسا چناری

    «هرگز ندیده» من جهان را هرگز ندیده‌ام...رنگ‌ها برایم افسانه‌هایی هستندکه دیگران تعریف می‌کنند. «آبی»را به لرزش آب روی دستانم می‌شناسم،نه به وسعت آسمان.«سبز»را بوی علف تازه می‌دانم،نه رنگ برگ‌ها را.چهره‌ات را هرگز ندیده‌ام...آیا وقتی نام مرا صدا می‌زنی،لبخند می‌زنی یا اشک در چشمانت حلقه...
  5. مهرسا

    در حال تایپ مجموعه دلنوشته محروم از مهر | اثر مهرسا چناری

    «آوازِ خاموش» حنجره‌ام را از اوج گرفتن بازداشتی،نه با دست،که با نگاه‌های خالی‌ات.در جمعی که سرها از حرف‌های پوچ پر بود،صدایم در گلویم شکست و در سکوت فروریخت.من خواننده‌ای بی‌مخاطبم،آوازهایم را به دیوارهای اتاقم سپرده‌ام و می‌دانم که روزی،همراه با خاکستر وجودم،بر باد خواهند رفت.چه کسی باور...
  6. مهرسا

    در حال تایپ مجموعه دلنوشته محروم از مهر | اثر مهرسا چناری

    «نبخشیدنِ خویش» چگونه می‌توانم خود را ببخشم در حالی که همه‌ی زخم‌هابه دستِ خودم بر پیکرم نشسته‌است؟من دژخیمِ خویشتن بوده‌ام...کسی که عشق را در وجودش خفه کردو آینه را به جرم راست‌گویی شکست.در محکمه‌ی درون،قاضی و متهم هر دو منم.و حکمِ نهایی: «تو سزاوار محبتی نیستی حتی از جانب خویش.»پس می‌رود تا...
  7. مهرسا

    در حال تایپ مجموعه دلنوشته محروم از مهر | اثر مهرسا چناری

    «پشتِ خالی» همه‌ی آدم‌های زندگیم یا رفیقِ «سختی» بودند یا رفیقِ «خوشی». اما تو که رفیقِ «سکوت»بودی،کجایی؟رفیقی که وقتی دنیا روی شانه‌هایم سنگینی می‌کرد،نه حرفی می‌زدی،نه نصیحتی می‌کردی؛ فقط کنارم می‌نشستی و با نگاهت می‌گفتی: «همه‌چیز رو می‌بینم،و با تو هستم.»اما تو نبودی. هنوز هم نیستی. و من...
  8. مهرسا

    در حال تایپ مجموعه دلنوشته محروم از مهر | اثر مهرسا چناری

    «نگارخانهِ خاموش» قلمویم، فریاد بی‌صدای من است. رنگ‌هایم: آبیِ تنهایی،قرمزِ خشمِ فروخورده، و خاکستریِ سکوتِ تحمیلی. هر بوم، صحنه‌ای از محرومیتِ من است: در یک قاب،چهره‌ی فردی را کشیده‌ام که پشت به من ایستاده؛در قابی دیگر، سفره‌ی خالی که دورش صندلی‌های بلند گذاشته‌ام... بلندتر از آن که کودکی...
  9. مهرسا

    در حال تایپ مجموعه دلنوشته محروم از مهر | اثر مهرسا چناری

    «پله آخر» ایستاده‌ام بر لبه‌ی بلندی...جایی که جهان از این سو،هیچ چیز جز تاریکی نیست. تمام صداها به زمزمه‌هایی دور تبدیل شده‌اند و قلبم،پس از سال‌ها تپشِ‌خسته،آماده‌ی سکوت ابدی است. به من گفتند «نرو»، اما کسی نگفت«بمان، چون چیز زیبایی در انتظارت است». به من گفتند«قوی باش»،اما کسی دستش را برای...
  10. مهرسا

    در حال تایپ مجموعه دلنوشته محروم از مهر | اثر مهرسا چناری

    «آغو*شِ چوب» پدر! نامت باید برایم معنای تکیه‌گاه باشد،اما برای من،همنام تاریکی زیرزمینمان شده‌ است.آن زیرزمین نمور،جایی بود که کودکی‌ام را دست‌بسته به تیرچراغان کتک‌هایت سپردم. در حالی که هم‌سن‌وسالانم،بر دوش پدرانشان می‌خندیدند،من،پشت در زیرزمین، مشق‌هایم را با لرز می‌نوشتم و برای ساکت...
  11. مهرسا

    در حال تایپ مجموعه دلنوشته محروم از مهر | اثر مهرسا چناری

    «ندیدگانِ مهر» مادرم! تو نیز از ندیدگان مهر بودی... چشمانت در کودکی،در جستجوی نوری گشت که هرگز بر آن نتابید.و دستانت،هرگز گرمای آغوشی را به خاطر نسپردند. پس چگونه می‌خواستی به من بیاموزی که چگونه دوست بدارم؟چگونه می‌خواستی وجود مرا سیراب کنی از چشمه‌ای که خود از آن نچشیده بودی؟ما،نسل به نسل،...
  12. مهرسا

    در حال تایپ مجموعه دلنوشته محروم از مهر | اثر مهرسا چناری

    «پیاده روی اجباری» تمام مسیر زندگی‌ام رابا این امید رفتم که در پایان،چراغی روشن خواهد شد. اما وقتی به انتها رسیدم،فهمیدم که نقشه‌ی راهم وارونه بوده...چراغ در ابتدای راه روشن بود و من در تاریکی،مسیر را به اشتباه آمده بودم.اکنون در برابر یک دیوار ایستاده‌ام:دیواری بلند از جنس«هرگز»و«ناممکن».و من،...
  13. مهرسا

    در حال تایپ مجموعه دلنوشته محروم از مهر | اثر مهرسا چناری

    «وقفه‌ی ناچیز» برای تو توقف کردم...در ایستگاهِ‌شتابانِ زندگی. دست از همه چیز برداشتم. تا تو را سوار کنم، غافل از آنکه قطارِزندگیِ من،هرگز برایت توقف نکرده بود.تمامِ مهربانی‌هایم را در سبدی گذاشتم و به درِخانه‌ات بردم. اما وقتی برگشتم،دیدم که حتی سبدِخالی‌ام را نیز برایم نگه نداشته‌ای. زمان از...
  14. مهرسا

    نظارت همراه رمان جنون خونین | ناظر حدیثه خانم

    سلام و وقت بخیر .‌ یک پارت جدید قرار گرفت.
  15. مهرسا

    در حال تایپ رمان جنون خونین| مهرسا چناری

    آهسته سری تکان داد و در خودرو را گشود. درست در لحظه‌ای که قصد سوار شدن داشت، سوت تیزی در جمجمه‌اش پیچید. جهان برای لحظه‌ای در برابر چشمانش به رقص درآمد. -‌‌‌‌ خوبی؟ دستانش را با هر چه نیرو داشت بر ستون فلزی در فشرد، تا مبادا تعادلش را از دست داده و بر زمین بیفتد. دیگر نیاز به حدس و گمان نبود؛...
  16. مهرسا

    نظارت همراه رمان جنون خونین | ناظر حدیثه خانم

    سلام و عرض ادب . یک پارت جدید قرار گرفت. Chador
  17. مهرسا

    در حال تایپ رمان جنون خونین| مهرسا چناری

    اخم‌هایش، چونان نقابی هراس‌انگیز، بر چهره‌ی پوریا اثر نهاده بود. در همان لحظه که کیوان او را برگردانده و به پیش می‌راند، آن اخم‌ها گشوده شد و به پوزخندی دگرگون گردید. هیچ اثری از دروغ در این پسر نمی‌دید. از همان آغاز نیز می‌دانست، اما هنوز رشته‌ی امیدی درون دلش تاب می‌خورد. نگاهش برای واپسین...
  18. مهرسا

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ] ۱۴۰۴

    درود . درخواست جلد برای دلنوشته ام داشتم . اسم: محروم از مهر نویسنده: مهرسا چناری https://forum.cafewriters.xyz/threads/42551/
  19. مهرسا

    در حال تایپ مجموعه دلنوشته محروم از مهر | اثر مهرسا چناری

    «خاکسترِ زمین» هیچ کس نبود که دستم را بگیرد،پس به سوی تو خزیدم،ای زمینِ‌تنها.به خاکِ‌سردت زانو زدم و اشک‌هایم را در رگ‌های خشکِ‌رودخانه‌ات جاری کردم. به درختانِ خزان‌زده‌ات تکیه دادم و با باد، که تنها هم‌زبانِ‌من بود،زمینه‌ای برای شکوه کردن یافتم.تو پذیرفتی‌‌مرا،در حالی که آسمان از نگاه کردن به...
  20. مهرسا

    در حال تایپ مجموعه دلنوشته محروم از مهر | اثر مهرسا چناری

    «آرزوهای پژمرده» آرزوهایم را یکی یکی در طاقچه‌ی نادیده‌ها گذاشتم...هر یک،گلی بود که نشکفت.یکی در سایه‌ی بی‌توجهی پژمرد،دیگری در سرماى تمسخر یخ بست.به من گفتند: «خیالِ خام!» و من،خیال‌هایم را قایم کردم در پس ذهن. حالا حتی جرئت ندارم به آن پس سر بزنم، مبادا ببینم چه گل‌های ناشکفته‌ای آنجا...
عقب
بالا پایین