نتایح جستجو

  1. HananehKH

    عالی رمان بایش | نویسنده HananehKH

    پست 21 تمام امیدم در لحظه‌ی امیدواری دود شد و به هوا رفت. وقتی نمی‌تونست حرکتی کنه، چه‌طور می‌خواستم بهش کمک کنم. یک آن ترسی وجودم رو قلقلک داد و دست‌هام شروع به لرزیدن کرد؛ اما باید مقاومت می‌کردم. دورخودم چرخی زدم و به اطراف نگاهی انداختم. تکه چوب یک متری که کنار حصار جا مونده بود رو برداشتم و...
  2. HananehKH

    عالی رمان بایش | نویسنده HananehKH

    پست 20 توی این چندوقت لحن گفتارش با من تغییر کرده بود و کم‌تر لهجه‌ی محلیش رو به رخ می‌کشید. این بار موفق شد من رو بخندونه؛ به طوری که با صدا خندیدنم باعث شد سرش رو به سمتم برگردونه. - کجاش خنده داشت؟ من رو دست می‌اندازی؟ با اینکه اخلاقم کمی دستش اومده بود؛ اما باز از من دلخور بود. سرم رو به چپ...
  3. HananehKH

    پایان‌نقدوبررسی نقد اولیه رمان بایش | منتقد: zhina

    سلام عزیزدل. لطفتون رو میرسونه. پس اگه امکانش هست جلد رو عوض نکنم، تغییرات خلاصه و مقدمه رو که انجام دادم بهتون اطلاع بدم.
  4. HananehKH

    پایان‌نقدوبررسی نقد اولیه رمان بایش | منتقد: zhina

    ممنون از دقت و وقتی که گذاشتین. از این همه نکته سنجی بسیار لذت بردم. حتما انجام میشه. فقط اینکه اگه میشه جمله اول مقدمه رو عوض نکنم؛ چون توی تبلیغات پیج انجمن توی اینستا به صورت صوتی هستش و اگه تغییر بدم اونجا هست. و اینکه جلد رو باید عوض کنم؟
  5. HananehKH

    اطلاعیه درخواست نقد اولیه شورا | رمان

    سلام. وقتتون بخیر درخواست نقد شورا برای رمان رمان بایش تعداد پارت ۲۰
  6. HananehKH

    تگ فرعی تگ فرعی | رمان بایش

    سلام. اصلاحات انجام شد. درخواست مجدد تگ داشتم.
  7. HananehKH

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ]

    سلام. درخواست مجدد جلد برای رمان رمان بایش
  8. HananehKH

    تگ فرعی تگ فرعی | رمان بایش

    ممنون از وقتی که گذاشتین. انجام میشه.
  9. HananehKH

    اطلاعیه درخواست تگ فرعی | آثار تالار رمان

    سلام. وقت بخیر درخواست تگ فرعی برای رمان بایش
  10. HananehKH

    عالی رمان بایش | نویسنده HananehKH

    پست 19 دروغ چرا، هم جا خوردم و هم انتظارش رو داشتم. انتظار اینکه پکری مشتی برای خبری از حبیب باشه و تعجب از اینکه چرا من گره کور حبیب شدم و دست به تهدید مشتی زده. - اذیتت که نکرد؟ ها؟ فقط درحد تهدید بود دیگه؟ اگه فقط دستش بهت خورده باشه خودم می‌کشمش! همین که قدمی به سمت بیرون برداشتم، این بار...
  11. HananehKH

    نویسندگان زمستان 1403 | هفته پنجم

    یک پست https://forum.cafewriters.xyz/threads/rman-baysh-nvysndh-hananehkh.36685/post-322058
  12. HananehKH

    عالی رمان بایش | نویسنده HananehKH

    پست 18 با وسوسه‌ی هم‌صحبتی با نبات، در زدم و وارد اتاق شدم. زیرپنجره نشسته بود و روی پاهاش کاغذ سفیدی بود. انگار طرحی می‌کشید که با کنجکاوی پرسیدم: - نقاشی می‌کشی؟ با لبخند کم جونی سری تکون داد. - هرازگاهی، حالم رو خوب می‌کنه. از فرصت استفاده کردم و کنارش نشستم. - چه خوب، خوشحال شدم. حالا چی...
  13. HananehKH

    نویسندگان زمستان 1403 | هفته پنجم

    رمان بایش یک پست https://forum.cafewriters.xyz/threads/rman-baysh-nvysndh-hananehkh.36685/
  14. HananehKH

    عالی رمان بایش | نویسنده HananehKH

    پست 17 چوب رو کنار پاش انداخت و دستی لای موهای فِردار مشکیش کشید. مثل پرگار دور خودش می‌چرخید. - اما اگه بفهمن که من گفتم چی؟ چی کار کنم؟ باید چی کار کنم؟ شونه‌هام با فریاد نسبتا بلندش، بی‌اراده بالا رفت. همین که به خودم اومدم، نگاهش رو سمتم حس کردم که جاخورده و با چاشنی ترس خیره‌م بود...
  15. HananehKH

    نويسندگان زمستان 1403 | هفته سوم

    رمان بایش یک پارت https://forum.cafewriters.xyz/threads/rman-baysh-nvysndh-hananehkh.36685/
  16. HananehKH

    عالی رمان بایش | نویسنده HananehKH

    پست 16 به آرومی سرم رو به چپ و راست تکون دادم. - نمی‌دونم چه طور؛ وقتی هربار خواب می‌بینم و بیدار می‌شم، بلافاصله بعدش اتفاقی که توی خواب دیدم تداعی می‌شه. اما از وقتی که به اون رودخونه رفتم، توی خواب گذشته رو می‌بینم. الان دیگه مطمئنم که اسمم آبانه و یه خونواده دارم. باید توی خواب به یاد بیارم...
  17. HananehKH

    نویسندگان زمستان1403 | هفته اول

    رمان بایش یک پارت https://forum.cafewriters.xyz/threads/rman-baysh-nvysndh-hananehkh.36685/post-319572
  18. HananehKH

    عالی رمان بایش | نویسنده HananehKH

    پست 15 به دنبال صدا، نگاهی به کنار پام انداختم و دختربچه‌ی هشت ساله‌ی لاغراندامی، دستش رو به دستم می‌زد. - توی اون خونه نرو! انگار که دهنم دوخته شده بود و ل*ب‌هام تکونی نمی‌خورد. فقط چشم‌هام روی پیراهن بلند سفیدی که به تن داشت می‌چرخید و درست طرح شکوفه‌هایی که توی حیاط بود روی لباس دیده می‌شد که...
  19. HananehKH

    عالی رمان بایش | نویسنده HananehKH

    پست 14 و من با قطعی نفس های یک در میونم، از خواب به بیداری برگشتم. توی جام نیم خیز نشستم و نفسم مثل نواری پر تراک، بریده بریده درمی‌اومد. اون صدا هنوز توی گوشم زنده بود و کابوسی که دیدم از پرده‌ی چشم‌هام برداشته نمی‌شد. تنها چیزی که میون ل*ب‌هام برای صدایی جون گرفت، یه اسم بود. - آبان! مطمئن بودم...
  20. HananehKH

    عالی رمان بایش | نویسنده HananehKH

    پست 13 از اینکه سربه سرش بذارم لذت می‌بردم؛ اما از طرفی دلم راضی به این همه سادگیش نبود. نفس عمیقی گرفتم. - بابات جلوی تو چیزی نگفت و شاید من هم نباید بگم؛ اما خب خیلی نگرانه. من هم با این وضعیت حافظه‌م به کمک کدخدا نیاز دارم. بنابراین مریض بودن و دور از دسترس مردم بودنش زیاد خوب نیست. زیرپنجره...
عقب
بالا پایین