نتایح جستجو

  1. ا

    اتمام یافته رمان کوتاه نگین قلبم| Negin کاربر انجمن کافه نویسندگان

    به نام تک نوازنده‌ی هستی رمان: نگین قلبم ژانر: عاشقانه به قلم: نگین بای ویراستاران: @DoNyA♡Gh @ReiHane خلاصه: نگین دختری آرام و خجالتی، با خانواده‌ی خود در اردبیل زندگی می‌کنند. در این میان زندگی او با بردیا پیوند می‌خورد؛ امّا برادر بردیا باعث می‌شود که...؟! پایان خوش. مقدمه: عشق، همان...
  2. ا

    اتمام یافته اشعار ماه مجنون | Negin کاربر انجمن کافه نویسندگان

    به نام آرامش‌بخش جانها شعر: ماه مجنون قالب: مثنوی، غزل به قلم: نگین بای ویراستار: @Hanieh_M مقدمه: به چشم‌هایت قسم ای یار زیبا به فردایت قسم ای ماهِ تنها منم آن عاشقت تا می‌توانی بگو از عشق و جان در این حوالی صدایت می‌کنم تا آخرت، تا جوابم را دهی در خواب و رویا تو در جانم چنان روحی و دنیا...
  3. ا

    اتمام یافته رمان کوتاه نگین قلبم| Negin کاربر انجمن کافه نویسندگان

    وقتی آقا بزرگ گفت برام خواستگار میاد، عزیز جون به چند نفر از فامیل‌هامون خبر داد. منم که مثل خواهر بزرگم یعنی نرگس باید بی‌چون و چرا حرف آقا بزرگ رو قبول کنم. در غیر این صورت یعنی زیر پاگذاشتن رسم و رسومات خانوادگی. آقا بزرگ که ریش سفید خانواده‌اس معلوم می‌کنه چه کسی به عنوان داماد خانواده‌اش به...
  4. ا

    اتمام یافته اشعار ماه مجنون | Negin کاربر انجمن کافه نویسندگان

    گریه کرد آن نرگسم آن چهره زیبا تا که بارید از دلش باران دریا گشت قایق از دلم بازهم روانی آن‌که دریایش نفس شد قایقم را من شَوَم مدهوش عالم گر بخواهد موج موهایش کند، طوفان چو بر پا قلب او مانَد به دریا، باز هم این‌جا ماهی پژمرده‌ای باشم در آن‌جا قایقم بر گِل نشست آن لحظه‌ای که بی‌وفایی‌های دریا...
  5. ا

    اتمام یافته اشعار ماه مجنون | Negin کاربر انجمن کافه نویسندگان

    گریه می‌کردم به خود با اشک و کینه گفت آن دم فرد خوشحالی، مرا که آدمی، از زندگی داری چه دوست؟ گو که او دشمن لباس و یا که دوست؟ ساعتی کردم سکوت از درد جانم گفتمش باشد شکایت شغل و کارم گر دو گوشت بشنَوَد گویم ز غم‌ها از سخن گفتن کنم زاید چو کم را گفت گر گوشم نباشد با تو هستم من که با حرف‌های این دل...
  6. ا

    اتمام یافته اشعار ماه مجنون | Negin کاربر انجمن کافه نویسندگان

    رود با ماهی بگفتا ای غزل من که بودم با تو هرجا از ازل پس بیا با من به هرجا می‌روم من تو را در دشت و صحرا می‌برم با تعجّب گفت ماهی تا به کِی؟ با تو از خرداد باشم تا به دی؟ گفت باشم من برایت جان و دل پس چرا هستی تو با من سنگدل؟ گر نباشم نیستی حتی تو هم باز هم من زندگی را داده‌ام بر حذر باش از...
  7. ا

    اتمام یافته اشعار ماه مجنون | Negin کاربر انجمن کافه نویسندگان

    ماه می‌دوزد در امشب یک خیالِ واقعی می‌کنند آن را به تن افکار بی‌حد لایقی آسمان با صد دلش می‌خواند از هر عاشقی تا بیاید آن پریشان مویِ او، با قایقی عاشقی آرامش از قلبم ربودش سرسری بی‌قرارم کرد و بی‌حد پر خیالم با پری قلب من آکنده از لبخند شیرینت بخند پس توهم درهای غم را در دلت محکم ببند زیر...
  8. ا

    اتمام یافته اشعار ماه مجنون | Negin کاربر انجمن کافه نویسندگان

    دریا که دید آن سبزه با گل بوته را از فرط خوشحالی بشد او سر به راه شادی همانا در دلش مهمان که شد غم‌ها فراری، مهربانی آشنا پروانه عشقش را به آن شمعی بداد حتی اگر آن لحظه سوزد دست و پا ساحل تماشا می‌کند پرواز بحر را با آن صلابت، بی‌کرانی، بی‌صدا زیبا که شد این سرزمین با کار او من هم دگر باید کنم...
  9. ا

    اتمام یافته اشعار ماه مجنون | Negin کاربر انجمن کافه نویسندگان

    یا علی گویم به هر جا می‌روم بر علی جان عشق و جانم می‌دهم یا علی گویم علی گویند علی او که تنها بر دلم باشد ولی ای علی باشی امیرالمومنین حق به حق داران رسانی در زمین یاورم تنها علی‌بن‌الحسین ای علی جان بر تو دارم عشق و دِین ای که در عالم تو باشی بهترین پادشاهی کن تو بر این سرزمین ای که باشی یار و...
  10. ا

    اتمام یافته اشعار ماه مجنون | Negin کاربر انجمن کافه نویسندگان

    عشق آمد قلب رفت با خیالی رام و تخت عشق در قلبی نشست قلب عشقی را پرست عشق در رگ‌های قلب ماند و هرگز هم نرفت عقل با قانون خود گفت با او حرف سخت گفت خوابی یا خیال؟ آمدی از راهِ پست دور کن خود را ز من چون که باشی چیره دست عشق لبخندی زد و گفت در من هر چه هست بختِ خوب هم بختِ بد گفت هستم هر دو بخت...
  11. ا

    اتمام یافته اشعار ماه مجنون | Negin کاربر انجمن کافه نویسندگان

    گر تو ای دشمن زنی خنجر ز پشتم، عیب نیست گر بگویی من تو را با ناله کُشتم‌، عیب نیست تا نباشم من قوی دشمن نگوید حرفِ من گر تو را با فکرِ خود حالی نباشم، عیب نیست آتشی از غم به پا کردی که سوزاند مرا سوختی در آتشی از این سرشتم، عیب نیست می‌کِشی در قفل و بندی سرنوشتم را غریب گر شدی آشوب با این...
  12. ا

    اتمام یافته اشعار ماه مجنون | Negin کاربر انجمن کافه نویسندگان

    گفت آن جاروی خوش رنگ و لعاب لحظه‌ای با فرش خوش نقش و نگار می‌زنم جارو تو را با جان و دل می‌زنم پارو تو را با عشق و میل پس تو کی با من مدارا می‌کنی؟ زندگی منع از خطا‌ها می‌کنی؟ فرش گفت: - این سرنوشت است ای شکوه کار هر دو یک نباشد ای صبور گفت جارو من نخواهم این چنین من فقط انگشتر باشی و نگین؟ گفت...
  13. ا

    اتمام یافته اشعار ماه مجنون | Negin کاربر انجمن کافه نویسندگان

    ساعتی بودن کنار آن خاطراتت با من است یا که بودن غرق در آن لحظه‌هایت با من است باش امشب در سراسرِ قلبم ای ناز آفرین یا که بودن هم صدا با آن نوایت با من است گل بگو تا گل رسد از باغ پر گل جانِ من تا سحر گل بر زبانی در نهایت با من است بوی عطرآگین موهایت روانم را گسست بی‌گمان بودن در این تقدیر عشقت...
  14. ا

    اتمام یافته اشعار ماه مجنون | Negin کاربر انجمن کافه نویسندگان

    سال تحویل آمد از یادم نرفتی ماندی بازهم تو از فالم نرفتی می‌کنم یادت به هر سالی که آید من بیایم یاد زیبایم نشاید عید باشد یک خبر از آن بهاری سال بز باشد خروسی یا که ماری جشن و شادی باشد از شوقم در آن دم چون که با میلاد یارم باید آن دم سالِ نو باشد مبارک ای زمانم بودنت بادت مبارک ای جهانم
  15. ا

    اتمام یافته اشعار ماه مجنون | Negin کاربر انجمن کافه نویسندگان

    بیا در زندگی خورشید حق را به آن مهتاب و آن حرف‌های دریا بباید تا فدا کرد آن کرم را که باشد پیش‌کش کم از نظر‌ها در این دنیا که ما آدم، بشر‌ها چو ماهی باید از خشکی حذرها چرا در این جهان تنهای تنها؟ چرا باید فقط قانع به کم‌ها؟ من این‌جا آمدم تا آن بدانم بدانم تا من اینم یا که آنم؟ بیا در زندگی ساده...
  16. ا

    اتمام یافته اشعار ماه مجنون | Negin کاربر انجمن کافه نویسندگان

    این‌که به هر ظلم تو ساکت شوم یا که به هر حرف تو رامَت شوم در سر خود چال و سیاهش بکن این‌که به هر کار تو خدمت شوم من نشوم خام تو ای دشمنم در سَرِ آنم شَهِ حالت شوم از غم خود خسته و آزرده‌ام شاید از این غم پر غیرت شوم گر تو مرا می‌شکنی با غرور دان! من از آن غرق ز عبرت شوم
  17. ا

    اتمام یافته داستان کوتاه فرشته‌ای به نام مادر| Negin کاربر انجمن کافه نویسندگان

    به نام تک نوازنده‌ی هستی نام داستان: فرشته‌ای به نام مادر ژانر: تراژدی به قلم: نگین بای ویراستار: @SaRI.B مقدمه: انتظار‌داشتم بمانی... . برای همیشه کنارم ماندگار شوی... . اما رفتی! رفتنت برایم دردناک بود... . همانند کارهای دردآورم! مرا ببخش! هر چند می‌دانم بخشیده نخواهم شد... . من خودم را...
  18. ا

    اتمام یافته داستان کوتاه فرشته‌ای به نام مادر| Negin کاربر انجمن کافه نویسندگان

    - آرامش... . با صدای آشنایی که توی گوشم پیچید و اعصابم رو به کل بهم ریخت چرخیدم به عقب. کمی متعجب شدم! ابروهام رو تو هم کردم و زیرلب گفتم: - تو اینجا چیکار می‌کنی؟ به طرفم قدمی برداشت. خودم رو کشیدم عقب تر و با صدای نسبتا بلند داد زدم: - جلو نیا! بدجور بهم ریخته بودم! بچه ها زل زده بودن به...
  19. ا

    اتمام یافته داستان کوتاه فرشته‌ای به نام مادر| Negin کاربر انجمن کافه نویسندگان

    - چرا ربط نداره دختر جانم. من که غیر تو کسی رو ندارم. نیش خندی زدم. - حاج حسین و که داری! با حرفم هینی گفت و یه قدم عقب گرد کرد. با حیرت نگام می‌کرد. بی‌تفاوت نگاش کردم و با پوشیدن مانتوم جلوی آینه یه نگاه کوتاه به خودم انداختم. - این چه حرفیه آرامش! - وایی! انقدر آرامش آرامش نکن؛ آرامشم‌رو...
  20. ا

    اتمام یافته داستان کوتاه فرشته‌ای به نام مادر| Negin کاربر انجمن کافه نویسندگان

    به بام تهران که رسیدیم بیتا تا منو تنها گیر آورد کنار گوشم زمزمه کرد: - آرامش حرفت درست نبود، اون مادرته! واسه چی به بردیا دروغ گفتی؟ - من دروغ نگفتم. فقط راستش‌ و نگفتم! - واقعا که! خودتو قانع نکن. - قانع نمی‌کنم. - پس چی؟ - بیتا بس می‌کنی یا نه؟ داری خسته‌ام می‌کنی. - من باید این حرف و...
عقب
بالا پایین