چشمهای ویولن بسته شده بود، از ترس بود یا اضطراب؛ ولی بدنش به طور غیر معمولی میلرزید.
گویا تازه عمق فاجعه را حس کرده بود، شاید آن دعوایی که با مادرش راه انداخته کم بود و باید از آن خانه فرار میکرد تا مادرش او را تهدید به رفتن نمیکرد!
(فلش بک دیروز)
عصبانیت در اعماق جانش فرو رفته بود با رفتن...
چون من قاضی دل رحمی هستم اینجا عادلانه رفتار میکنم -2-35-
@دیدگـــانــــــــــ
@سارا مرتضوی
تا 1 ساعت حق بردن اسم نامزد و زن از جمله روس بودن و نزنین بعدش آزادین هر زنی و به اقا قالب کنیدbiggrin_"
عجب!
چه کار زشتی یعنی چی ول کرد؟
به عنوان قاضی @MR.MILAD ایشون اگه تاپیک و ادامه ندن باید دو تا تاپیک مفید دیگه بزنن و حق ول کردن رو هم ندارن!
والا تا حالا قاضی نبودم و دوست هم نداشتم باشم، پس نمیدونم باید چی بگم ://