بعد اشارهاش را به دخترکی که فرانک او را جیکی خوانده بود گفت:
رابرت اوپنهایمر: و ایشون هم... .
جیکی: و همچنان جیکی.
شوالیر هم با طبع شوخی که داشت روبه دخترک گفت:
شوالیر: سلام همچنان جیکی.
رابرت اوپنهایمر: شما تو دانشکده زمانشناسی هستین؟
شوالیر: و شما هم که آوازهتون همه جا پیچیده.
رابرت...
دانشجو: من؟!
رابرت با کمی براندازی گفت:
رابرت اوپنهایمر: آره تو، ریاضیاتت از من بهتره.
با این حرف رابرت همه دانشجویان شروع به خندیدن کردند و سعی کردند جو سنگین کلاس را تغییر بدهند.》
***
رئیس جلسه: در پروندهی دکتر اوپنهایمر به فعالیت ایشون در برکلی اشاره شده. چرا برای ایشون بعد از جنگ پرونده...
لارنس نگاهی به عقب کرد و با دیدن رابرت دست از کار کشید و مقابلش ایستاد.
لارنس: شما باید اوپنهایمر باشید؟
رابرت اوپنهایمر: بله درسته.
لارنس: شنیدم میخواین دانشکدهی نظریهی کوانتوم راه بندازین.
رابرت اوپنهایمر: راه انداختم. در همسایگی شما.
لارنس با تعجب گوشه ابرویش را بالا پراند و گفت:
لارنس...
رابرت اوپنهایمر: دیدم باید این ترم و اینجا باشم، گفتم یاد بگیرم.
عیسادور اسحاق رابی: تو توی شش هفته تونستی هلندی یاد بگیری که در مورد مکانیک کوانتومی سخنرانی بکنی؟!
رابرت اوپنهایمر: دوست دارم خودم رو به چالش بکشم.
عیسادور اسحاق رابی: فیزیک کوانتومی به قدر کافی چالشی نبود عشویتزت.
رابرت...
لوئیس استوراس: نه با اون همه خدمتی که شما به کشورتون کردین.
رابرت اوپنهایمر: دوره زمونه عوض شده آقای استوراس.
لوئیس استوراس: اوه هدف همهی ما اینه که یه سرپناه برای اذهان مستقل فراهم کنیم، یعنی شما...شما بهترین شخص برای این کار هستید.
رابرت با لبخندی سرش را تکان داد و گفت:
رابرت اوپنهایمر...
معاون: مأمور کمیسیون انرژی اتمی بودین؟
لوئیس استوراس: بودم اما، درحقیقت زمانی که عضو هیئت علمیه مؤسسهی مطالعات پیشرفتهی پرینستون بودم، با ایشون آشنا شدم. بعد از جنگ ایشون به عنوان برترین فیزیکدان جهان مطرح شده بودن و من سعی داشتم ایشون رو بیارم تا مؤسسه رو اداره کنن.
《لوئیس با احترام خاصی که...
کلافه و بیحوصله دستی روی صورتش کشید و لحظهی طلوع خورشید به سرعت خودش را به کلاس رساند تا سیب را از کنار دست استادش بردارد تا موجب آسیب رسانی به او نشود، ولی وقتی وارد کلاس شد آقای نیلزبوی را دید که با استاد او حرف میزد. حیران نگاهش آرام روی سیب نشست که استادش به منظور معرفی او با آقای نیلزبوی...
در ادامه که لبخندش به قهقهه تبدیل شد، لوئیس متوجهی طعنهی درون حرف کارآگاه شد. از اینکه حرف خودش را بدون هیچ تغییری به خودش ربط داده بود حرصش آمدهبود. کارآگاه با باز کردن در، وارد مجلس شد و در ادامه لوئیس هم وارد شد. همهی کسانی که در مجلس حضور داشتند با دیدن آنها ایستادند و نگاهشان کردند...
•○°●°~|تقدیم به آنهایی که کارهای بزرگ را کوچک و ناچیز نمیشمارند|~°●°○•
《پرومته آتش را از خدایان دزدید و به انسانها بخشید، از این رو او را به صخرهای بسته و تا ابد شکنجه میکند 》
قسمتی از کتاب اساطیر یونان، قهرمان زنجیر شده.
گوردون گری: دکتر اوپنهایمر، دکتر اوپنهایمر.
با صدای مردی که او را...
مقدمه:
جنگ عامل همهی فتنهها و کشتار در جهان است. جنگی که همهگیری میشود و دنیا را با خود یکی میکند. ولی این میان تنها یک چیز است که میتواند جلوی این جنگ همهگیری را بگیرد. چیزی که آیندهی جهان را میسازد و مانع این کشتار بيهوده میشود؛ ولی تا به الان کسی اصلاً نمیداند که آیا واقعاً این...
عنوان: من مرگ میشوم
نویسنده: ریحانا۲۰
ژانر رمان: تاریخی/سیاسی/تراژیک
ناظر: @eli74
خلاصه:
یک صحنهی جنگ، یک پردهپوشی بیپایان؛ و یک کشتار جمعی که جامعه را دگرگون کرد. جنگی که حاصل روزگار مدرن بود. کشتاری که شاید تنها دلیل اصلیاش، قدرت نظامی بر کشور بود. فاجعهی انسانی که گوشه و کنار کرهی...