نتایح جستجو

  1. P

    در حال تایپ داستانک درختی که با من می‌خواند | PardisHP

    گناه من چه بوده که نمی‌توانم بگویم؟ از ناراحتی‌‌هایم، از غصه‌‌هایم، از آرزو‌هایم! فقط می‌توانم نقاشی کنم، حتی نوشتن هم بلد نیستم.‌ پدرم می‌گوید: - چون پول دفتر و کتاب زیاد است به مدرسه نرو! اما مطمئن هستم وقتی دیوید بزرگ‌تر شود این حرف را به او نمی‌زند و به جای‌اش می‌گوید: - تو باید به مدرسه...
  2. P

    در حال تایپ دلنوشته زنجیر به احساس|MAHSA و PardisHP

    بیمار بودم... معتاد به تو بودم، تنها بودم! امروز دختری شدم، از جنس تکه‌های شکسته قلب بی‌قرارم. انسانی شدم با چشم‌هایی بی‌فروغ، و روحی مملو از درد. می‌دانی؟ حالا که نگاهت، آن چشمان فراموش نشدنی‌ات را در مقابل خود نمی‌بینم، دلم می‌خواهد زودتر، حتی شده با طلوع خورشید فردا؛ چشمانم را روی هم بگذارم و...
عقب
بالا پایین