نام داستانک « رایحهی آدمی »
لالهها... همان گُلهایی که غصهی خاطرات، دلهایشان را پژمرده میکند!
همان گُلهایی که بویِ خون را بهتر از هر کسی میشناسند. من لالهای بودم، در سرزمینِ نبرد!
آرزو میکردم مرگ جانم را بگیرد؛ پیش از آنکه بیش از آن شاهد مرگِ آدمها شوم! آن روزگار سرد، درحالی که...
نویسندهی عزیز؛
ضمن خوشآمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای انتشار اثر خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ آن، قوانین تایپ اثر را در انجمن مطالعه فرمایید:
[قوانین جامع تایپ آثار]
برای رفع ابهامات و اشکالات در را*بطه با تایپ اثر، به این تاپیک مراجعه کنید:
[اتاق پرسش و پاسخ ]
برای سفارش...