نمایش شانزدهم؛
تاحالا شخصیتهای زیادی داشتهام، که هرکدام از آنها، مردمکهای دردمند مختص به خودشان را داشتاند. میان هیاهوی تمام این شخصیتها و نقابهای کاغذی، خودم را گم کردم؛ مانند کودکی که گویی مورد علاقهترین، عروسکاش را گم کرده است... !
« و نمایش باری دیگر آغاز شد!»