تن ما از هم دوری جست، دوباره سلام.
تو کردی یا زمانه، من کردم یا تقدیر، عجالتا ما از هم غریبه شدیم. من طرز راه رفتن و طرز خوابیدن یک غریبه را میدانم، غریبهای که دندانهایش کوچک است و لبخندش آرام. تو غریبهای هستی که درب را روی من کوفتی مبادا که آهوی طعمهی گرگها بشوم، من آهو نبودم و تو این را...
با عرض درود خدمت کاربران گرامی انجمن؛
به منظور ارتقای قلم نویسندگان کافه رایترز و آشنا کردن دوستداران داستانسرایی و رماننویسی با ژانر جنایی، کارگاهی را تدارک دیدیم:
«کارگاهِ ادبیات جنایی»
در این کارگاه هدف کلی این است که نویسندگان و علاقهمندان به نویسندگی را، به جنایینویسی دعوت کنیم و...
عزیزم توضیحات من رو کامل میخونی یا نه؟
من دوبار تاکید کردم که "می" فعلها بهشون نمیچسبه.
مثل همین نمیفهمم که نوشتی الان توی پیامت، نمیفهمم درسته. عمده مشکلت اینه، پارت اولت رو ویرایش میزنم اما اگه من ویرایش بزنم که متوجه نمیشی! ناظرت باید دونه به دونه اشتباهات رو کلمه به کلمه بگه، بهش...
به جای ژانر هیجانی مافیایی قرار بده، اگه حس میکنی هیجان رمانت به اندازه کافی هست و حتا خیلی زیاده میتونی ژانر ماجراجویی (هیجانی) قرار بدی، اگر نه حذفش کن و مافیایی بذار، البته اگه در آخر رمانت پلیسا برنده میشن پلیسی بذار.
عزیزم، اول اینکه چک کردم بهتر شده اما لطفا با دقت ویرایش کن، هنوز بعضی "می"ها به فعل چسبیده، بعد کاما فاصله ننداختی و ها رو هم با فاصله گذاشتی از کلمه. این نکات خیلی مشهوده، برطرفشون کن که تایید بشه بعدا دیگه ناظر رمانت بهت گوشزد میکنه اگه چیزی رو جا انداخته بودی مجددا.
خط داستانی که...
من پاهایم را به تو داده بودم
همانها که خیابانِ سیزدهم جهنم را رفته بودند
و سیزده پله را به یاد کفشهای آبی کوچکی، بالا رفته بودند
همانها که بر سیزدهمین جسدِ آرزو
قدم برداشته بودند
و همان پاها که گهگاهی هم مشتاق میدویدند!
من دستهایم را به تو پیشکش میکردم
دستهایی که دفن کردن را هم بلد...