پست 28
به هرسختی که بود غذام رو تموم کردم و بعد از شستن ظرفها، از آشپزخونه بیرون میاومدم که صدای آقا حسن من رو از حرکت وا داشت.
- هرجور که شده باید درستش کنی!
صداش از اتاق امتداد آشپزخونه میاومد و این حالت دستوری از آقا حسن بعید بود. چند ثانیه بعد صدا قطع و در اتاق باز شد.
- تو اینجایی؟!
به...