پارت ۲
یکتا(چشمه):
در رو باز کردم و توی خونه رفتم
با چیزی که روبه روم دیدم خشکم زد
آخ که چقدر دوست داشتم با یک جیغ از خواب بیدار میشدم و به آغو*ش مادرم پناه میبردم و مامانم فقط بهم دلداری میداد و میگفت:
چیزی نیست همش خواب بود عزیزم
اما چرا از خواب بیدار نمیشدم چرا هر چقدر به صورتم ضربه میزدم...