نتایح جستجو

  1. S

    اتمام یافته رمان زندگی دو وجهی‌‌ (جلد اول) | سوما غفاری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    نام رمان: زندگی دو وجهی (جلد اول) نام نویسنده: سِوما غفاری ناظر: @صبا ترنجی ژانر: فانتزی، جنایی ويراستاران: @ex_vk @ReiHane خلاصه: هینا دختریست که گمان می‌رفت زندگی ساده‌اش، در پس آن چهاردیواری همیشه ساده بماند، اما یک روز صفحه‌ی دفتر عوض می‌شود و صفحه‌ی جدیدی که به رویش باز می‌شود، او را در...
  2. S

    اتمام یافته رمان زندگی دو وجهی‌‌ (جلد اول) | سوما غفاری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    مقدمه: گاهی به دستان خودم خیره می‌شوم؛ دستانی که بی‌رحمانه جان گرفت از بی گناهان. دستانی که رد پررنگ خون رویشان جاریست و با هیچ شوینده‌ای پاک نمی‌شود. دستم را روی قلبم می‌گذارم. قلبی که شک دارم در آن زمان واقعاً تپیده باشد. خسته شدم از خودم. دوست دارم خودم را تکه تکه کنم و این قلب سنگی را از جا...
  3. S

    اتمام یافته رمان زندگی دو وجهی‌‌ (جلد اول) | سوما غفاری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    اولین ایمیل را که از طرف پسری به اسم میزوکی بود، با صدای رسایی خواندم. - سوباکی چان به حرفت فکر کردم و متوجه شدم، که منم دوست دارم بیشتر آشنا بشیم. خوشحال می‌شم با هم بریم بیرون. با حالت پوکری به سوباکی که نیشش تا بناگوش باز بود، نگاه کردم. چشمانش شور و شوق را فریاد می‌زدند. بی‌صبرانه منتظر...
  4. S

    اتمام یافته رمان زندگی دو وجهی‌‌ (جلد اول) | سوما غفاری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    - هینا کار تمیز کردن انباری به کجا رسید؟ جا خوردم. چشمان پوکرم را به او دوختم. اینکه بخواهد راجع به تمیزکاری انباری با من حرف بزند، حتی از کنج ذهنم رد نشده بود. نفسی عمیق کشیدم و چون سربازی که به فرمانده اش گزارش کار می‌دهد، گفتم: - کائوری سان گفت امروز یکم احساس مریضی می‌کنه، به خاطر همین هم...
  5. S

    اتمام یافته رمان زندگی دو وجهی‌‌ (جلد اول) | سوما غفاری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    ناگهان زانویم روی زمین لغزید و تنها چیزی که فهمیدم، ضربه‌های وارد شده به جسمم و سقوطم درون تاریکی شد! صدای آه و ناله‌هایم که ناشی از درد برخورد با زمین بودند، سکوت درون انباری را می‌شکستند. نمی‌دانستم به کجا می‌روم و این سراشیبی کی تمام می‌شود، فقط می‌دانستم که داشتم از سراشیبی پشت آن دریچه، با...
  6. S

    اتمام یافته رمان زندگی دو وجهی‌‌ (جلد اول) | سوما غفاری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    زمانی که روشنایی مرا در آغو*ش گرفت، چشمانم باز شدند. نفس عمیقی کشیدم و با دستم چشمانم را مالیدم. سپس بلند شده و نشستم. احساس کرختی دست راستم را محاصره کرده بود، که علتش را نمی‌دانستم. به اطرافم نگاه کردم. درون اتاق بودم؛ اتاق خودمان در پرورشگاه. نگاهم به سمت ساعت روی دیوار سر خورد. عقربه‌ها ساعت...
  7. S

    اتمام یافته رمان زندگی دو وجهی‌‌ (جلد اول) | سوما غفاری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    دانای کل آنگاه که درخشید، شب ترس شروع شد! چنته‌ای که در دست داشت را به بازی گرفت و افسوس، که تاوان بازی‌اش را کسی دیگر باید بپردازد! خون پرده‌ی چشمانش می‌شود و تاریکی قلبش را فرا می‌گیرد. حال وقت شروع یک پایان است! ساعت از نیمه شب گذشته و تمامی ساختمان پرورشگاه درون امواج تاریکی غرق شده بود...
  8. S

    اتمام یافته رمان زندگی دو وجهی‌‌ (جلد اول) | سوما غفاری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    آنگاه بود که یک چاقو از دل تاریکی بیرون آمد و به سویش پرت شد. سرعت چاقو آنچنان زیاد بود که میتسوبا نتوانست واکنشی نشان دهد و چاقو به چشمش برخورد کرد. صدای فریاد و گریه‌ی میتسوبا طوفان به دل آدمی می‌انداخت. صدای دادش در گوشه به گوشه‌ی پرورشگاه پیچید و آن ساختمان غرق شده در تاریکی را لرزاند. به...
  9. S

    اتمام یافته رمان زندگی دو وجهی‌‌ (جلد اول) | سوما غفاری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    هینا سالن غذاخوری که همیشه در زیر همهمه‌های بچه‌ها کمرش خم می‌شد، حال غرق سکوت وحشتناکی شده است و این اصلا خوب نیست. چهره‌ی هر کسی که نگاه می‌کنم، پوشیده از غم و ناباوری است. هنوز هیچ کس مرگ میتسوبا چان را باور ندارد و این رویداد، قادر به جا شدن در ذهنمان نیست. ده ساعت از روی مرگ او می‌گذرد و...
  10. S

    اتمام یافته رمان زندگی دو وجهی‌‌ (جلد اول) | سوما غفاری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    اتاقی با اندازه‌ی متوسط، که چهار تخت تک‌نفره‌ی صورتی رنگ، قسمت عمده‌ی آن را به خودشان اختصاص داده بودند. در انتهای این اتاق، بر خلاف اتاق ما، کمد دیواری جایگزین پنجره و یک در حمام و سرویس در کنار کمد قرار داشت. اینجا فاقد پنجره بود و توسط دیوارهای سفید رنگ، محاصره می‌شد. پا بر روی فرش نرم و لطیف...
  11. S

    اتمام یافته رمان زندگی دو وجهی‌‌ (جلد اول) | سوما غفاری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    ‌دانای کل نورش همه جا را در بر گرفت و افسوس که این نور از دیدگان پنهان بود‌! پاهای بره*نه‌اش را بر روی زمین کشید. لبخند دلهره آوری لبانش را زینت می‌داد. نگاهی در اطراف چرخاند و آن‌گاه بود که قربانی دومش را پیدا کرد! لبخندش عمیق‌تر شد. به سمت قربانی رفت. دخترک بی‌گناهی که بی‌خبر از همه چیز، بر...
  12. S

    اتمام یافته رمان زندگی دو وجهی‌‌ (جلد اول) | سوما غفاری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    چاقو بیشتر در بازوی سوباکی فرو رفت. صدای ناله‌اش که رفته‌ رفته بیشتر می‌شد، نشان از بیشتر شدن دردش بود. چاقو را تا جایی که امکان داشت در بازوی سوباکی فرو برد تا این‌که دست راست سوباکی از شانه قطع شده و بر روی زمین افتاد. قطرات باران، خون ریخته شده را می‌شستند. دست قطع شده به طور بی‌حرکت بر روی...
  13. S

    اتمام یافته رمان زندگی دو وجهی‌‌ (جلد اول) | سوما غفاری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    هینا روی تخت غلطی به سمت چپ زدم و وقتی که چشم‌هایم را باز کردم با جای خالی سوباکی مواجه شدم. تعجب کردم! این دختر خوابالویی که به زور از خواب بیدار می‌شد، حال زودتر از من بیدار شده؟ تبسم کوچکی کنج لبم جای گرفت. کمی سرم را به بالا خم کرده و به ساعت روی دیوار مقابل چشم دوختم. هفت و نیم صبح، وقت...
  14. S

    اتمام یافته رمان زندگی دو وجهی‌‌ (جلد اول) | سوما غفاری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    *** نمی‌دانستم ساعت چند شده و چقدر زمان گذشته. در تاریکی‌ای که پادشاه فضای اتاق شده و در حال حکمرانی بود، نشسته و زانوانم را در خود جمع کرده بودم. بی‌خبر از بیرون بودم. نمی‌دانستم بعد از این‌که همه جسد سوباکی را دیدند، چه اتفاقی افتاد، دوست هم نداشتم که بدانم. در افکار خود غرق شده بودم که نور...
  15. S

    اتمام یافته رمان زندگی دو وجهی‌‌ (جلد اول) | سوما غفاری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    با کشیده شدن دستم به عقب، خود نیز به عقب کشیده شدم و در آغو*ش کسی فرو رفتم. همان لحظه دیدم که ماشین سفید رنگی، درست از جایی که من ایستاده بودم، عبور کرد. گیج و منگ بودم و فقط به اتفاقات اطرافم می نگریستم، دیگر توان تجزیه تحلیل آنان را در ذهنم نداشتم. دو دست بر روی بازوانم نشست و من را به سمت خود...
  16. S

    اتمام یافته رمان زندگی دو وجهی‌‌ (جلد اول) | سوما غفاری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    متعجب شدم و یک ابرویم را بالا دادم. - سیستم امنیتی؟! درحالی که دست‌هایش را باز می‌کرد به زمین خیره شد. - حسگرهای حرارتی و فرا صوت می‌تونن به کارِتون بیان و کمک کنن. بقیه‌ی حسگرها برای چنین شرایطی به درد نخور می‌شن. چشم‌هایم از فرط تعجب گرد شدند. چهره‌ی جدی پسرک، من را نیز روی این موضوع متمرکز...
  17. S

    اتمام یافته رمان زندگی دو وجهی‌‌ (جلد اول) | سوما غفاری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    در راه کیک و آبمیوه را می‌خوردم و همان‌طور که از طعم آنان لذت ببرم، فکر هم می‌کردم. دانه‌های امید درونم کا‌شته شده و درحال جوانه زدن بودند. نمی‌خواستم هیچ چیزی این امیدم را خراب کند، امید به این‌که امشب این کار را انجام می‌دهیم و قاتل را دستگیر می‌کنیم. واقعاً از این‌که ناتسونو را ملاقات کرده...
  18. S

    اتمام یافته رمان زندگی دو وجهی‌‌ (جلد اول) | سوما غفاری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    پس از آن حرف، این خبر در پرورشگاه اعلام شد و تک به تک غذاها به حیاط برده شدند. در حیاط فرش پهن کرده و همگی دور هم به صورت جمع دوستانه‌ی خود نشسته بودیم، البته نشسته بودند. من گوشه‌ای به درخت تکیه داده و با پایم بر روی زمین ضرب گرفته بودم. نگاهی به ساعت مچی‌ام که به دستم بسته بودم، انداختم. هشت...
  19. S

    اتمام یافته رمان زندگی دو وجهی‌‌ (جلد اول) | سوما غفاری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    وقتی پا به بیرون پرورشگاه گذاشتم، ناتسونو را در گوشه‌ای دیدم که بر روی جدول خیابان نشسته و درحالی که کیک و آبمیوه در دست دارد، با لپتاپ روی پایش مشغول است. نزدش رفتم و بالای سرش دست به کمر ایستادم. - تو جز کیک و آبمیوه چیز دیگه‌ای هم می‌خوری؟ خندید. - فعلاً که نه! دستانم را از کمرم برداشته و...
  20. S

    اتمام یافته رمان زندگی دو وجهی‌‌ (جلد اول) | سوما غفاری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    در همان حالت چهار دست و پایش با سرعت هر چه تمام به سمت دخترک دوید. دخترک که متوجهش شد، ترسید. دستانش شروع به لرزیدن کردند، با ناباوری و سردرگمی خیره در چهره‌ی فرد مقابلش بود. عرق سردی از پیشانی‌اش سرازیر می‌شد و او خود را کاملاً به ترسش باخته بود و نمی‌دانست چه کند. دختری که تا به امروز ترس همه...
عقب
بالا پایین