به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان خوش آمدید!

در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید.

ابراهیم سلطانی

  1. نازلـی

    متون و دلنوشته [ ابراهیم سلطانی ]

    ‏دیروز با همسرِ ‌عَمو تلفنی صحبت کردم. دربارهٔ عمو، که تقریباً دو ماه پیش درگذشت، حرف می‌زدیم. با بغض گفت: «من رو گذاشت و مُرد.» انگار که می‌توانست نمیرد، یا دیرتر بمیرد، یا بگذارد با هم بمیرند. گاه، تاب آوردنِ غیاب، چندان دشوار است که زبانِ روزمره تابِ بیان‌اش را ندارد. -ابراهیم سلطانی
عقب
بالا