بکتاش آبتین:
جهنم است بیتو زندگی
ای شعر! رویای مرمت انسان
تو را مینویسم و
در آستین تمام دنیا
دنبال دستی میگردم
که گلوله را
به پرچمی سفید تبدیل کند
شعبدهای چنین را دوست دارم
اندوه؟
چگونه شناخت مرا؟!
نه گل قرمزی بر سینه گذاشته بودم
و نه با او قراری داشتم
من فقط تلاش می کردم
از آخرین اثر مردی که رفته است
رها شوم...
| مرام المصری / ترجمه: سعید هیلچی |
وقتی میمانی و میبخشی؛
فکر میکنند
رفتن را بلد نیستی.
باید به آدم ها
از دست دادن را متذکر شد
آدم ها همیشه نمی مانند
یک جا در را باز میکنند
و برای همیشه
می روند...
#آنا_گاوالدا