اشعار امیلی دینکسون

  1. د

    شعر اشعار امیلی دیکنسون | شاعر امریکایی

    می توانم در اندوه دست و پا بزنم در همه ی برکه هایش به آن عادت کرده ام اما کوچک ترین تکان خوشی پاهایم را سست می کند و همچون مستان راهم را نمی شناسم مگذار کسی خنده ای کند مستی ام از آن ** تازه بود همین! قدرت چیزی نیست جز درد و رنج ناتوان، و اسیر نظم و انضباط تا وقتی که سنگین شود و سرنگون به غول...
عقب
بالا پایین