اشعار فریدریش نیچه

  1. D

    شعر اشعار فریدریش نیچه

    به خدای ناشناخته دیگر بار، پیش از آنگه بکوچم و نگاهم را به بالا بردوزم، دست هایم را بلند می کنم به سوی تویی که از او گریزانم و به شکوهمندی، می ستایمش در محرابی در سویدای دلم که هماره صدای او را طنین می افکند. و بر پیشانی اش این کلام درخشان نقش است؛ به خدای ناشناخته از اویم، گرچه تا این دم در...
عقب
بالا پایین